«اودلاجان»؛ محلهای میان طرحهای ناتمام و امیدهای محلی
همایش «اودلاجان: نگاهی به آینده» تلاشی بود برای بازگرداندن گفتوگو درباره یکی از کهنترین محلههای تهران به زمین واقعیت؛ محلهای که سالهاست زیر فشار طرحهای بالادستی، مداخلات ناتمام و فقدان شناخت دقیق تاریخی و اجتماعی فرسوده شده و حالا پژوهشگران، معماران و کنشگران شهری میگویند بدون شنیدن صدای اهالی و ذینفعان واقعی، هیچ نسخهای برای آن کارساز نخواهد بود.

«اودلاجان»، محلهای که روزگاری یکی از مهمترین کانونهای اجتماعی، مذهبی، فرهنگی و اقتصادی تهران بهشمار میرفت، امروز بیش از هر چیز با تصویر طرحهای نیمهکاره، زمینهای رهاشده و بناهای متروک شناخته میشود.
این همایش در سه نشست برگزار شد. در دو نشست نخست، تاریخ اجتماعی، تحولات کالبدی، زیست فرهنگی و تجربههای زیسته اودلاجان بررسی شد و نشست پایانی به طرح دیدگاهها و پیشنهادها درباره آینده محله اختصاص داشت.
بهروز مرباغی، دبیر همایش، با اشاره به ضرورت تولید دانش مستقل درباره بافت تاریخی تهران، تأکید کرد که بسیاری از طرحهای شهری، نه از سر کمبود بودجه، بلکه بهدلیل فقدان شناخت عمیق از زمینه تاریخی و اجتماعی محلهها ناکام ماندهاند. بهگفته او، اودلاجان نمونه روشنی از این وضعیت است؛ محلهای که بارها موضوع طرحهای ساماندهی بوده، اما نتیجه اغلب آنها یا تخریب بوده یا رهاشدگی.
یکی از محورهای نشست پایانی، مشکلات حقوقی املاک در بافت تاریخی بود. محمد احمدی، حقوقدان، با اشاره به تجربه خود در خیابان فردوسی توضیح داد که بخش قابلتوجهی از واحدهای متروک نه بهدلیل نبود تقاضا، بلکه بهدلیل اختلافات حقوقی، وراثتی و قضایی از چرخه فعالیت خارج شدهاند.
او تأکید کرد که بازگشت تدریجی این واحدها به چرخه خدمات نشان میدهد حل مسائل حقوقی میتواند تأثیری مستقیم بر حیات اقتصادی و اجتماعی بافتهای تاریخی داشته باشد؛ موضوعی که در بسیاری از طرحهای شهری نادیده گرفته شده است.
محمدسعید ایزدی، با سابقه طولانی در مدیریت احیا و بازآفرینی شهری، بخش مهمی از ناکامی طرحهای شهری را ناشی از نگاه بالا به پایین دانست. بهاعتقاد او، در بافتهای تاریخی، برنامهریزی بدون مشارکت فعال اهالی، حتی اگر از نظر فنی دقیق باشد، در عمل به بنبست میرسد.
ایزدی تأکید کرد که شنیدن صدای ساکنان و ذینفعان، نه یک اقدام تزئینی، بلکه پیششرط هرگونه مداخله پایدار است.
محمد سالاری، جامعهشناس، پیشنهاد کرد بهجای تمرکز صرف بر مفاهیمی چون «ساکن» یا «شهروند»، مفهوم «باشندگان» وارد معادلات شهری شود؛ مفهومی که همه کسانی را در بر میگیرد که بهنوعی با یک محله در ارتباطاند؛ از ساکنان و کسبه گرفته تا رهگذران و گردشگران.
او همچنین به این نکته اشاره کرد که محدودیتهای ناشی از ضوابط میراث فرهنگی، نوعی «رانت منفی» برای ذینفعان بافتهای تاریخی ایجاد کرده که بدون جبران آن، نمیتوان انتظار مشارکت واقعی داشت.
محلهای که باید به خودش سپرده شود
احمد مسجدجامعی با تأکید بر پیوند هویتی خود با اودلاجان، بر نقش مطالعات محلهمحور و سپردن فرآیند شناخت و تصمیمسازی به خود اهالی تأکید کرد.
او با اشاره به تجربههای پیشین در مطالعات بازار اودلاجان، یادآور شد که مشارکت نیروهای محلی، نهتنها به دقت مطالعات کمک کرده، بلکه اعتماد اجتماعی را نیز تقویت کرده است.
مسجدجامعی راهکارهایی مانند برگزاری رویدادهای فرهنگی محلهای، نشستهای منظم با اهالی و مرمتهای تدریجی را از جمله اقدامات عملی و کمهزینه برای احیای محله دانست و در عین حال، نسبت به تضییع «حق شهر» در فضاهای عمومی هشدار داد.
در ادامه نشست، اسکندر مختاری با مرور مصوبات و طرحهای پیشین مربوط به اودلاجان، ایده تبدیل محدوده اودلاجان و چالمیدان به یک منطقه فرهنگی را مطرح کرد.
او معتقد است که این محدوده، بهدلیل پیشینه تاریخی، تنوع فرهنگی و موقعیت دسترسی، ظرفیت آن را دارد که به یکی از کانونهای فرهنگی شهر تبدیل شود؛ طرحی که تحقق آن لزوماً به مداخله مستقیم دولت یا شهرداری وابسته نیست و میتواند با برداشتن موانع و مشارکت مردم، در یک افق بلندمدت شکل بگیرد.
اکبر تقیزاده نیز با اشاره به تجربههای مرمتی خود، اودلاجان را واجد ویژگیهایی دانست که آن را به یک محله شهری پویا تبدیل میکند؛ از استمرار ریخت تاریخی گرفته تا همجواری با بازار.
او در عین حال، به نقش دوگانه بازار اشاره کرد؛ هم بهعنوان یک ظرفیت اقتصادی بالقوه و هم بهعنوان عاملی که در وضعیت کنونی، اودلاجان را به فضای پشتیبان خود تقلیل داده است.
در نشست های این همایش پژوهشگران به لایههای کمتر دیدهشده اودلاجان پرداختند؛ از تاریخ زیست اجتماعی و فرهنگی محله در دورههای مختلف گرفته تا نقش آن در شکلگیری چاپ و نشر، سینما و موسیقی شهری.
کشف یک کتیبه تازه، روایت رایج درباره زمان حضور کلیمیان در اودلاجان را به چالش کشید و بررسی بنگاههای شادمانی و فیلمهای سینمایی، تصویری پیچیدهتر از فرهنگ محله ارائه داد؛ تصویری که نه صرفاً نوستالژیک است و نه یکسره سیاه.
برخی پژوهشگران نیز بر این نکته تأکید کردند که مداخلات صرفاً کالبدی، مانند رنگآمیزی یا سنگفرش، بدون توجه به مسائل اجتماعی، نهتنها درمانگر نیست، بلکه میتواند به بازتولید همان مشکلات پیشین بینجامد.
آنچه در همایش «اودلاجان: نگاهی به آینده» برجسته بود، نه ارائه یک نسخه نهایی، بلکه برجستهشدن خلأهای دانشی و اجرایی درباره این محله بود.
اودلاجان، بیش از آنکه به طرحی تازه نیاز داشته باشد، به فهمی تازه نیاز دارد؛ فهمی که از دل تجربههای زیسته، مطالعات دقیق و مشارکت واقعی ذینفعان شکل بگیرد.





