رواندرمانی؛ حلقه گمشده درمان سرطان در بیمارستانها
با افزایش شیوع سرطان، توجه به سلامت روان بیماران و برنامهریزی برای خدماتدهی در این زمینه بیش از گذشته اهمیت یافته است. اگرچه خدمات رواندرمانی در بیمارستانها ارائه میشود، کمبود روانشناسان و روانپزشکان مقیم امکان استفاده از این خدمات را برای بیماران کم میکند.


اتاق دکتر، برگه آزمایش، کلمه شیمیدرمانی و مسیری که دیگر تغییر کرده و مشخص نیست آخرش زندگی است یا مرگ. عادتها عوض میشوند، دغدغهها تغییر میکنند و زندگی روزمره دیگر آنی نیست که همیشه بود. این تغییرات از همان لحظه شنیدن خبر شروع میشوند.
سرطان دیگر یک بیماری شایع است اما با وجود پیشرفتهای درمانی، کمتر از تجربه زیستن با آن گفته شده. تجربهای که فشارهای روانی زیادی به همراه دارند. در این شرایط رواندرمانی دیگر یک حمایت جانبی نیست بلکه بخشی از نیازهای درمانی بیماران سرطانی است. بررسیها نشان میدهد که با وجود اینکه این خدمت در بیمارستانها ارائه میشود، کمبود روانشناس و روانپزشک مقیم در بیمارستانها و همچنین قطع دوره درمان با خروج بیمار کیفیت این خدمات را کم کرده است.
شیوه خبر دادن به بیمار و اختلال انطباقی
یکی از مراحلی که فرد با آن روبهرو میشود، شنیدن خبر بیماری است. ملیحه روزبخش، روانپزشک، میگوید: «واکنش فرد به خبر تشخیص سرطان مهم است. در این شرایط بیشتر افراد دچار اختلال انطباقی میشوند؛ خشم بالایی دارند و البته انکار. خلق فرد پایین میآید، دچار علائم اضطرابی، نشخوار فکری و حتی واکنش سوگ میشود.» این واکنشها به گفته او نتیجه این است که فرد ناگهان از زندگی روزمره و سبک زندگی همیشگی خود جدا میشود و روند امیدواری در او تغییر میکند.
شیوه خبررسانی به فرد نیز در نوع واکنش بیمار موثر است. محمدرضا شالبافان، مدیرکل دفتر سلامت روانی و اجتماعی وزارت بهداشت توضیح میدهد: «موردی که در کشور ما زیاد دیده میشود و استرس فرد و خانواده او را بیشتر میکند این است که گاهی اصلا به بیمار اطلاع نمیدهند که دچار چه نوع بیماریای شده است. این حق انسانی افراد است که از وضعیت خود باخبر باشند و بیماری خود را بدانند. این امر همکاری و انتظارات درست از سیستم درمانی را تقویت میکند. براساس مطالعات انجام شده، اگر این کار در کنار خانواده اتفاق بیفتد نقش حمایتی زیادی برای بیمار دارد.»
از طرفی روزبخش چند عامل را در نوع واکنش فرد دخیل میداند: «اینکه بیماری در کدام مرحله است بسیار اهمیت دارد، آیا تشخیص زودهنگام انجام شده یا فرصت زیادی از دست رفته است، همینطور ظرفیت روانی خود فرد در پذیرش بیماری بسیار اهمیت دارد. توانایی حل مسئله، کنترل هیجان، سن، حمایتهای اجتماعی و بیمه همه روی واکنش فرد نسبت به خبری که میشنود و اینکه بخواهد درمان خود را شروع کند موثر است. شکل روند درمان هم اهمیت دارد؛ آیا باید در بیمارستان بستری شود، شیمی درمانی شود یا دارو مصرف کند.»
متاستاز ناامیدی در ذهن بیمار و ضرورت رواندرمانی
بیماری آرامآرام در بدن رخنه میکند و تخریب آغاز میشود. سرطان فقط بافتهای بدن را هدف نمیگیرد؛ ذهن را هم با اضطراب، احساس نزدیکی به مرگ و پرسشهای بیپاسخ درگیر میکند. به همین دلیل ضرورت ورود رواندرمانی به روند درمان بیمار سرطانی اجتنابناپذیر است.
شالبافان معتقد است روند بدخیمیها و سرطانها و تاثیرات آن بر بدن انسان، باعث ترشح هورمونهای اضطراب میشود و ممکن است فرد را دچار افسردگی کند: «گاهی هم روند درمان از جمله شیمیدرمانی، رادیودرمانی و عملهای جراحی فرد را مضطرب میکند. اینها نشاندهنده اهمیت حضور تیم سلامت روان در کنار بیمار و خانواده اوست. در سراسر کشور اهمیت این مداخلات محرز شده و تقریبا تمام بیمارستانها کم و بیش این خدمات را ارائه میدهند.»
پذیرش بیماری مرحله دیگری است که روزبخش آن را برای ایجاد انگیزه و شروع درمان در بیمار مهم میداند: «وضعیت زندگی فرد هم در این روند مهم است. مثلا فردی که با تشخیص سرطان سینه روبهرو میشود، هنوز ازدواج نکرده و برنامههایی برای خود دارد، با شنیدن این خبر تحتتاثیر قرار میگیرد و یا کودکان با غیبت از مدرسه، دوری از گروه دوستان، با حس بد نسبت به خود مواجه میشوند.»
به گفته روزبخش اگر در همه این موارد مراجعه بهموقع به روانپزشک و روانکاو اتفاق بیفتد، پیشآگهی ایجادشده به درمان موفقیتآمیز کمک میکند.» تاکید او بر این است که شاید درمان با شکست روبهرو شود یا بیماری عود کند: «در این شرایط بیمار نباید امید و انگیزه خود را از دست بدهد. ممکن است خودش را ببازد، بنابراین کمک رواندرمانگر تسهیلکننده فرایند درمان است.»
شنیدن یک درد مبهم
بخش آنکولوژی بیمارستانها جایی است که بیماران با ورود حجم زیادی از دارو به بدن خود، برای بهبودی میجنگند و در این میان از دردها، کبودیها، بیخوابیها و ضعف بدن خسته میشوند. برای همین پناه بردن به یک مشاور برای آنها به اندازه همان داروها واجب است.
علیرضا، بعد از یک سال درمان سرطان خون و استفاده از خدمات رواندرمانی در بیمارستانهای محل بستری خود و همچنین ادامه درمان بیرون از مرکز درمانی حال خوبی دارد: «برای یک مریض به ویژه مریض سرطانی، روحیه همانقدر مهم است که خوردن غذای سالم و مقوی. صحبت با متخصص روانکاو دو حسن دارد: اول فهمیدهشدن و دوم پیداکردن راهکار. بیمار در تنگنای فهمیدهشدن از سوی بستگان همراه، پرستاران و حتی دکتر خودش قرار دارد. بنابراین صحبت با رواندرمانگر مثل نوری است که از آسمان و لابهلای ابرهای خاکستری کژفهمی به صورتش میتابد.»
کیفیت این تجربه برای او در یک نکته خلاصه میشود: «اینکه راهکارهای روانشناس با یک یا دو جلسه صحبت با فرد بیمار، چقدر راهگشاست مهم نیست. در میان سیلی از داروها و رفتارهای مراقبتی پزشکی، یافتن راهی که هدفش کمک به سلامت روان باشد برای بیمار بسیار ارزشمند است.»
مدیرکل دفتر سلامت روانی و اجتماعی وزارت بهداشت درباره اهمیت رواندرمانی در بیمارستانها برای بیماران سرطانی میگوید: «هرچند علم پیشرفت کرده و این روزها درباره سلامت بیماران خبرهای امیدوارکنندهتری میشنویم، همچنان این موضوع برای بیمار سرطانی یک استرس جدی است. خیلی از افراد و خانوادهها در این شرایط دچار تنشهای روانی میشوند. بنابراین باید از سلامت روان بیمار و خانوادهاش مراقبت شود.»
تزریق زندگی به رگهای مرگ
مطالعات پژوهشی به اثربخشی رواندرمانی توجه کردهاند. نتایج یک پژوهش با تمرکز بر کاهش اضطراب مرگ در زنان مبتلا به سرطان پستان با رواندرمانی به نتایج آماری مطلوبی میرسد. این مطالعه نشان میدهد اضطراب مرگ در بیماران مبتلا به سرطان پستان پدیدهای قابل مداخله است و با استفاده از خدمات روانپزشکی و روانکاوی میتوان امید به زندگی بیشتری در بیماران ایجاد کرد.
اما طی کردن این روند درمانی باید از مجرای درست پیش برود. دکتر روزبخش مهمترین نکته در دوره رواندرمانی یک بیمار سرطانی را فراهم کردن یک فضای امن در اتاق درمان برای بیمار میداند: «او باید بتواند احساساتش را ابراز کند و افکار منفی و نشخوار ذهنی خود را بیان کند. آن اتاق باید محلی باشد برای احساس امنیت و برنامهریزی برای چگونگی ادامه درمان. روشهای شناختدرمانی، تحلیلی و حمایتی برای افراد درگیر سرطان توصیه میشود. باید سعی کرد این افراد تا حد امکان از فعالیتهای روزانه خود دور نشوند و بتوانند خط وصل ماندن به زندگی را دنبال کنند.»
گسست در مراقبت: از بیمارستان تا خانه
در بسیاری از موارد، حمایت روانی با خروج بیمار از بیمارستان متوقف میشود. بخش مهمی از نارضایتی بیماران از خدمات روانی بیمارستانی از اینجا ناشی میشود. در چنین وضعیتی، وجود خدمت به معنای کفایت آن نیست. حجم بالای بیماران، تعداد محدود نیروهای متخصص و فشار کاری بخشهای آنکولوژی، امکان برگزاری جلسات کامل را از بین میبرد.
محمدرضا شالبافان، با کافی نبودن خدمات رواندرمانی در دوره بستری و نیاز بیمار برای ادامه درمان موافق است: «این خدمات برای شروع خوب است اما باید تا پایان بیماری ادامه پیدا کند. اما نکته این است که در حال حاضر خدمات رواندرمانی به صورت سرپایی در بیمارستانهای دولتی ارائه میشود و اتفاقا تحت پوشش بیمه خوبی هم قرار دارد. بیماران میتوانند بعد از ترخیص از بیمارستان با مراجعه به بخشهای سرپایی درمان خود را پی بگیرند و در آن وقفه نیندازند. هزینهای که آنجا میپردازند بسیار اندک است.»
مدیرکل دفتر سلامت روانی و اجتماعی وزارت بهداشت چالشهای این حوزه را در کمبود روانشناسان و روانپزشکان مقیم در بیمارستانها میبیند: «این امر نیازمند توجه بیشتر و مطالبات جدیتر است. در اینکه خدمات رواندرمانی در بیمارستانها باید بیشتر از این باشد شکی نیست. هماکنون در زمینه روانپزشکی و تجویز دارو در مرحله خوبی قرار داریم اما حضور روانشناس کم است و باید توجه بیشتری به این حوزه شود.»
خانواده و کادر درمان؛ دردمندان در سایه
درست از زمانی که کسی با تشخیص و شروع روند درمانی سرطان روبهرو میشود، خانواده او هم درگیر ماجرا میشوند. به باور روزبخش، فوق تخصص روانپزشکی نکتهای که کمتر به آن توجه میشود، وضعیت روانی خانوادههاست: «این افراد پابهپای بیمار در همه مراحل حضور دارند. بنابراین فروپاشی روانی برای آنها نیز اتفاق میافتد. به همین دلیل لزوم دریافت خدمات رواندرمانی برایشان کمتر از خود بیمار نیست. آنها نیاز به کمک دارند. در این شرایط گروه درمانی برای حال و روحیهشان بسیار مفید است. همدردی و همدلی با دیگر خانوادهها میتواند به تابآوری آنها کمک کند.»
روزبخش یک گروه دیگر را هم مورد توجه قرار میدهد: «وقتی در بیمارستان بیماری فوت میکند کل آن بخش به هم میریزد. حتی پرسنل بخش به هم میریزند. نکته مهم دیگری که کمتر دیده میشود، این است که پرسنل بخشهای آنکولوژی بسیار فرسودهاند. این گروه در تمام دوران کاری خود با این پدیده زندگی میکنند و فرسایش شغلی در آنها بسیار بالاست.»
به نظر او این مسئله در مورد خود بیماران هم صدق میکند: «دیدن فوت بیمار دیگر، فرد را ناامید میکند. این امر در لایههای زیرین درمان پنهان است. در این موارد روانشناسی که در بخش حضور دارد، میتواند جلسات گروهی برگزار کند تا افراد از طریق گفتوگو و روشهایی که برای حل مشکل خود به کار گرفتهاند، به هم کمک کنند.»
آنچه سرنوشت درمان سرطان را شکل میدهد فقط پروتکلهای پزشکی نیست، بلکه نحوه مواجهه بیمار با رنج، ناامیدی و عدمقطعیت است. نادیدهگرفتن این لایه روانی، درمان را به فرایندی ناقص تبدیل میکند. رواندرمانی در این مسیر نه یک انتخاب تکمیلی، بلکه شرط معنادار شدن و موفقیت درمان است.





