آمریکایی‌ها به کار «عادت» دارند

به آمریکایی‌ها گفته می‌شود که تمام‌ وقت، کار و اشتیاق خود را به شغل‌شان اختصاص دهند، اما آیا شغل آنها به اندازه کافی برای‌شان عایدی دارد؟ در این شماره به گزارشی از نیویورکر خواهیم پرداخت که مسأله شغل و تأمین زندگی در ایالات متحده را بررسی کرده است.

به گزارش آتیه آنلاین، «ماریا فرناندس» 32 ساله، در حالی که داخل اتومبیل خود در پارکینگ واوا در نیوجرسی خوابیده بود، درگذشت. تابستان سال 2014، او در سه شغل مختلف و با دستمزد پایین کار می‌کرد و در ساعت‌های استراحت بین دو شغل، در ماشین خود می‌خوابید. یکی از اساتید دانشگاه راتگرز (از دانشگاه‌های ایالات متحده آمریکا در نیوجرسی) او را «چهره واقعی رکود اقتصادی» خواند. خانم فرناندس سعی داشت بین شیفت‌ها بخوابد؛ درست مانند خیل کارگرانی که ساعت‌ها در اتومبیل خود منتظر شیفت بعدی هستند. در فاصله یک سال از مرگ فرناندس، «الیزابت وارن» و دیگر دموکرات‌های کنگره، لایحه‌ای را با عنوان بازبینی برنامه کار ارائه دادند. در این لایحه پیش‌بینی شده بود که شرکت‌های خدمات غذایی‌، خرده‌فروشی و انبارها، حداقل دو هفته قبل به کارمندان‌شان در مورد تغییر برنامه کاری اطلاع دهند و البته این کسب‌وکارها از اخراج کارمندان به دلیل عدم حضور بیش از اندازه منع شده بودند. وارن درباره این لایحه گفت: «یک مادر باید قبل از شروع کارهای روزانه خود بداند که ساعت کاری‌ او لغو شده یا نه.» البته این لایحه هرگز شانسی برای تصویب نداشت و در سال 2017 و 2019 که در مجلس نمایندگان مطرح شد، حتی فرصت رأی‌گیری نیافت.
خانم فرناندس سعی داشت بین شیفت‌ها بخوابد؛ درست مانند خیل کارگرانی که ساعت‌ها در اتومبیل خود منتظر شیفت بعدی هستند. در فاصله یک سال از مرگ فرناندس، «الیزابت وارن » و دیگر دموکرات‌های کنگره، لایحه‌ای را با عنوان بازبینی برنامه کار ارائه دادند. در این برنامه پیش‌بینی شده بود که شرکت‌های خدمات غذایی‌، خرده‌فروشی و انبارها، حداقل دو هفته قبل به کارمندان‌شان در مورد تغییر برنامه کاری اطلاع دهند و البته این کسب‌وکارها از اخراج کارمندان به دلیل عدم حضور بیش از اندازه منع شده بودند.
وارن درباره این لایحه گفت: «یک مادر باید قبل از شروع کارهای روزانه خود بداند که ساعت کاری‌ او لغو شده یا نه.» البته این لایحه هرگز شانسی برای تصویب نداشت و در سال 2017 و 2019 که در مجلس نمایندگان مطرح شد، حتی فرصت رأی‌گیری نیافت.

جان سخت
آمریکایی‌ها ساعت‌های بیشتری نسبت به همتایان خود در کشورهایی مثل فرانسه و آلمان کار می‌کنند. بسیاری از آن‌ها، بیش از 50 ساعت در هفته به کار مشغولند.
می‌توان ادعا کرد که ایالات متحده امروز وضعیتی شبیه نظم پیشاصنعتی پیدا کرده است. کار قراردادی (دورکار، پاره‌وقت و غیردائم) شبیه اسارت شده و امروز حتی کارگرانی که برای شرکت‌هایی مانند «Uber » یا «TaskRabbit » کار می‌کنند هم، بی‌شباهت به بردگان نیستند. واقعیت این است که بیشتر مشاغل ایجاد شده بین سال‌های 2005 تا 2015 موقت بوده‌اند و از هر پنج کارگر ساعتی در آمریکا، چهار نفر از برنامه هفته بعد خود خبر ندارد.
در عوض، برنامه‌های آن‌ها اغلب توسط الگوریتم‌هایی تنظیم می‌شود که هدف‌اش به حداکثر رساندن سود برای سرمایه‌گذاران و کاهش وقفه در سرویس‌دهی است. این وضعیت چیزی شبیه ژاپن دهه 70 را به ذهن متبادر می‌کند؛ جایی که کلمه «کاروشی » ابداع شد، اما متوسط کارمندان ژاپنی امروز ساعات کمتری نسبت به همتای آمریکایی خود کار می‌کنند.
«جیمی‌ک.‌مک‌کالوم» جامعه‌شناس در مقاله‌ای تحت عنوان «چگونه ساعت کار رؤیای آمریکایی را می‌کشد»، گزارش می‌دهد که تعطیلات آمریکایی‌ها کمتر از کارگران سایر کشورها است. آمریکا تنها کشوری است که مرخصی زایمان تضمینی، حق قانونی در مرخصی استعلاجی یا تعطیلات استاندارد ندارد. این در حالی است که مدام به مردم این کشور گفته شده کار را دوست داشته باشید و همچون خانواده، مذهب یا دانش با آن هویت پیدا کنید.

 کار معنادار
این عبارت از سال 1977 و زمانی که مدیران شروع به شست‌وشوی مغزی کارگران با این عنوان که آنها باید «هدف زندگی را در کار کشف کنند»، تغییر کرد. بعد از مدتی، همه قرار بود کار را دوست داشته باشند.
«کاری را که دوست دارید انجام دهید» در دهه 90 میلادی یک شعار عمومی در سراسر ایالات متحده بود. کارآموزی بدون حقوق، سرکوب اتحادیه‌ها و کارزارهای کاهش مالیات بر سود سرمایه به راه افتاد و «سیلیکون‌ولی » و «وال‌استریت » تبدیل به اصول کار و زندگی شد.
«استیو جابز» در سال 2005 در استنفورد گفته بود: «تنها راه برای انجام کارهای بزرگ، دوست داشتن کاری است که انجام می‌دهید.»

وقتی بیشتر از گوریل‌ها کار می‌کنیم!
در پایان قرن نوزدهم، «کار (در مفهوم صنعتی‌)»، به معنای زمان و تلاشی بود که مردم برای تأمین نیازهای خود صرف می‌کردند؛ یعنی به معنای تلاشی که مردان برای انجام نیازهای خانواده خود، در ازای پول انجام می‌دادند. این تعریف همچنین می‌تواند روشنگر کار بدون حقوق و غالباً نامریی و نادیده گرفته شده زنان در خانه باشد. البته در تعریف اقتصادی «کار» اختلاف‌نظر وجود دارد. ممکن است یک کار در فرهنگی مشخص، معادل اوقات فراغت در فرهنگی دیگر تلقی شود.
«جیمز سوزمان (انسان‌شناس اهل آفریقای جنوبی)» پیشنهاد می‌کند که کار را به عنوان «صرف انرژی برای رسیدن به یک هدف» تعریف کنیم؛ تعریفی که احتمالاً جهانی باشد، اما خطر بی‌معنا شدن را هم در پی دارد. او اصرار دارد که کلمه کلیدی در این تعریف «هدفمند» بودن است. سوزمان معتقد است از جمله صفاتی که انسان «هموساپیانس »را از سایر پستانداران متمایز کرده، ظرفیت مهار و ذخیره است که می‌تواند استفاده آنی را تبدیل به استفاده دائمی ‌کند.
به عنوان مثال در حالی که گوریل‌ها اغلب بیش از 50 ساعت در هفته را صرف جمع‌آوری و خوردن غذا می‌کنند، انسان شکارچی، فقط بین 15 تا 17 ساعت در هفته را برای تغذیه وقت صرف کرده و برای امور دیگر وقت می‌گذارند. سؤال اینجاست که اگر بشر قادر است زمان کمتری نسبت به سایر پستانداران کار کند، چرا اکنون بسیاری از افراد به سختی گوریل کار می‌کنند؟
پاسخ سوزمان، انسان‌شناسانه و تاریخی است. او می‌نویسد: «برای 95 درصد تاریخ، گونه انسان، کارهایی شبیه آنچه امروز می‌کند را انجام نداده بود. تا انقلاب صنعتی، هرگونه دستاوردی در بهره‌وری کشاورزان، ناپایدار بود و کشاورزان عملاً نمی‌توانستند کار بیشتری انجام دهند. علاوه ‌بر ‌این، تعداد زیادی از مردم که روی زمین کشاورزی کار می‌کردند، رعیت و برده بودند. صرف‌نظر از حوادث فاجعه‌بار - مانند آفت و خشکسالی - وقتی آنها بر اثر کار زیادتر، تولید بیشتری داشتند، در این بین تنها صاحب زمین خود بودند و خانواده‌شان بهتر و بیشتر غذا می‌خوردند. سپس ظهور کارخانه رخ داد و همان‌طور که «کارل مارکس » گفت، انقلاب صنعتی مردم را از محصول کارشان دور کرد. همچنین «گلن آدامسون » می‌نویسد: «ایالات متحده از تاریخ ایجاد خود جدا شده است.»
«نوح وبستر» در سال 1785 نوشت: «هر مردی تا حدی هنرمند است.» در آن زمان هر کسی در خانواده‌های آمریکایی با بازار ارتباط داشت. آن‌ها لباس، خانه و مبلمان خود را می‌ساختند و نان و نوشیدنی‌های‌شان را خودشان درست کردند.
«رالف والدو امرسون » در سال 1837، چند سال پیش از آنکه دوست‌اش «هنری دیوید ثورو» در مورد ساخت کلبه در جنگل برای زندگی بدوی و نوشتن کتاب «والدن » تصمیم بگیرد، گفت: «هیچ چیز بدتر از آن نیست که یک مرد نتواند یک میخ را بر تخته‌ بکوبد، بدون اینکه تخته را بشکند!»
در طول دهه‌هایی که «امرسون»، «ثورو» در حال نوشتن بودند، کارخانه‌ها از طریق تقسیم کار، همه کارها را از خانه و فروشگاه به داخل کارخانه آوردند و «ساختن» را با تقسیم کردن بین ماشین‌های مختلف و کوچک کردن مراحل انجام دادند. حالا به جای اینکه همه مراحل توسط یک فرد انجام شود، هر کس مسئول بخشی کوچک بود که یک مرحله از پازل نهایی تولید را انجام می‌داد.
صنعتگران و کارگران کارخانه‌ها برای ساعات کمتر و دستمزد بالاتر جنگیدند و دستاوردهای‌شان از دولت، بسیار چشمگیر بود. در سال 1819، پارلمان بریتانیا، قانونی را تصویب کرد که به موجب آن اشتغال کودکان زیر 9 سال در کارخانه‌های پنبه ممنوع شد. همچنین در سال 1833 ساعات کار کارگرانی که بین 13 تا 18 سال داشتند به 12 ساعت در روز محدود شد.
در نیمه دوم قرن نوزدهم، برخی از مزایای این سیستم اقتصادی با ارزان‌تر شدن کالاها به نفع کارگران تمام شد. با این حال صنعتگران که از طبقه خود بریده شده بودند، از بی‌معنا شدن کارشان ابراز نگرانی می‌کردند.

کد خبر: 6665

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 5 + 6 =