اگر ارتباط فرد با خود برقرار شود تعامل شکل می‌گیرد

دکترای روانشناسی سازمانی گفت: اگر ارتباط فرد با خودش برقرار شد ارتباط‌ فرد با دیگران، طبیعت و خدا نیز خود به خود برقرار می‌شود چرا که ارتباط فرد با خود سخت ترین نوع ارتباط است و به همین جهت انسان از خودش بیشترین ضربه را می‌خورد.

غلامرضا محمودی در گفت وگو با آتیه‌آنلاین با اشاره به تقسیم بندی واژه «ارتباط» گفت: همواره از ارتباط با خود، ارتباط با مردم، ارتباط با طبیعت و ارتباط با خدا به عنوان اصلی ترین تقسیم بندی ارتباط یاد می شود که البته این تقسیم بندی قابل گسترش نیز هست.

این دکترای روانشناسی ارتباط فرد با خودش را مهم‌تر از دیگر انواع ارتباط خواند و افزود: تقریبا تمام روانشناسان با تکنیک‌های متفاوت به دنبال برقراری ارتباط فرد با خویش هستند فنون و تکنیک‌های آنها فرق دارد اما مقصدشان یکسان است.

وی افزود: وقتی‌ از ارتباط فرد با خود می‌گوییم منظور فاصله فرد با  خودش است و فاصله فرد با خود یعنی مقدار بارگذاری شناختی، بارگذاری عاطفی – هیجانی، بارگذاری رفتاری است.

این دکترای روانشناسی در تبیین مفهوم «بارگذاری» های مدنظر گفت: منظور از بارگذاری شناختی یعنی مقدار شناختی که فرد نسبت به خود دارد، مقدار عاطفه و هیجانی که خرج خوش می‌کند و مقدار رفتاری که به نمایش می‌گذارد.

گام اول برقراری ارتباط، آشتی فرد با خود است

محمودی با تاکید بر اینکه اگر مقدار فاصله تنظیم باشد ارتباط برقرار می شود، افزود: اگر ارتباط برقرار شود تعامل صورت می‌گیرد و «داشته‌ «های فرد نمود پیدا می‌کند و منظور از «داشته» یعنی اینکه نقاط قوت فرد آشکار می‌شود و در این صورت تعامل می‌کند و این جاست که بازی برد- برد است و برنده و بازنده،  بدهکار و طلبکاری وجود ندارد. کافی است این معادله به هم بریزد تا  ارتباط انسان با خودش آشفته شود؛ در اسن صورت «نداشته» ها بالا می آیند، و بالاآمدن «نداشته» ها باعث می‌شود که فرد وارد  بازی ای  شود که در آن یا تلاش می کند  به هر قیمتی برنده شود و یا تلاش می‌کند کمتر بازنده باشد.

دسته بندی افراد بر اساس نداشته هایشان

وی با اشاره به اینکه افراد به لحاظ «نداشته» یکسان نیستند، در دسته بندی افراد براساس «نداشته» هایشان گفت: خیلی ناکامی‌ها، «نداشته» ها است، گروه ناکام‌ها وارد هر رابطه شوند چون ناکام هستند تنها می‌خواهند، دست به هرکاری می‌زنند، کنترل می‌کنند، دروغ می گویند، فریب می‌دهند،   نه می‌گویند و اگر نه هم بشنوند واکنش نشان می‌دهند.

این استاد دانشگاه  دسته دوم را «آرزومحور» خواند و افزود: «نداشته» های این دسته آرزوهایشان است، این  گروه وارد برای دستیابی به آرزوهایشان وارد هر نوع رابطه‌ای می‌شوند؛ عکس گروه اول هستند، تنها سرویس می‌دهند، اطاعت می‌کنند، تسلیم هستند و درخواستی ندارند، نه نمی‌گویند، اگر نه هم بشنوند واکنش هم نشان نمی‌دهند.

محمودی ادامه داد: گروه سوم «افراد منزوی» هستند که از دو گروه اول می‌ترسند و تمام رابطه‌هایشان را قطع می‌کنند از ترس اینکه مبادا به زور سرویس بگیرد و یا سرویس بدهد و در نهایت به انزوا می‌روند.

وی تصریح کرد: یک نگاه سرانگشتی به اطراف نشان می‌دهد که اکثر افراد دور و برمان یکی از این سه گروه هستند و به همین جهت تمام روانشناسان به دنبال ابزاری می‌گردند که بتوانند رابطه فرد را با خویش اصلاح و ترمیم کنند.

این استاد دانشگاه تاکید کرد:  روانشناسان برای اینکه رابطه فرد را با خودش ترمیم کنند آنها را روبری خود قرار می‌دهند و چهار کار را به او آموزش‌ می‌دهند.

راهکارهای ترمیم ارتباط فرد با خود

محمودی در تشریح راهکارهای ترمیم ارتباط فرد با خود گفت: گام اول این است که فرد جرات کند که با شخصیتش روبرو شود و باتوجه به اینکه مهم‌ترین سرمایه انسان‌ها تنها «شخصیت» شان است بنابراین با شکل گیری «شخصیت»، تمام همه کارها توسط «شخصیت» تمام امور انجام می شود که بعضا افراد نسبت به این مهم آگاهی ندارند.   

وی ادامه داد: گام دوم پذیرش مسوولیت شخصیتش است اینکه فرد بپذیرد که مالک این شخصیت است و گام سوم این است که بپذیرد دیگران نیز شخصیت دارند و گام چهارم نیز این است که به اندازه شخصیت دیگران روی آنها حساب باز کند و  هرکسی این چهار کار را انجام دهد تازه به سرخط و اول مسیر زندگی می‌رسد.

این دکترای روانشناسی بیان کرد: وقتی فرکانس «شخصیت» تنظیم می‌شود موقعیت‌های تنظیم شده، فرصت‌های کوک شده و آدمهای که کوک شده را جذب می‌کند.

وی با بیان اینکه قانون جذب ناظر بر عملکرد وضعیت شناختی و رفتاری  فرد است، افزود: تنظیم باشیم هرچه طرف مان می‌آید تنظیم است و تنظیم نباشیم هرچه طرف‌مان بیاید ناتنظیم است.

قلاب های شخصیتی

این استاد روانشناسی تاکید کرد: اگر تنظیم نباشیم شخصیت‌مان دارای زاییده‌ای است؛ این زاییده مانند قلاب عمل می‌کند؛  قلاب کارش این است که فقط گیر کند؛ فرد  تا وقتی قلاب دارد خودش را تکرار می‌کند چرا که فقط به کسانی که قلاب دارند گیر می‌کند، قلاب باعث می‌شود فرد درجا بزند، چیزی را تجربه نکند و مدام درگیر اتفاقات تکراری زندگی باشد.

این دکترای روانشناسی گفت: وقتی می‌گوییم «سرمایه انسانی»، نگاه مان به مهم‌ترین بخش سرمایه انسانی که «شخصیت» است هست و «بازآیی سازمانی» بر این تاکید داردکه  با توجه به اینکه یک سازمان مجموعه‌ای از افراد است و افراد مجموعه‌ای از شخصیت‌ها هستند و به همین جهت روانشناسی سازمانی «روانشناسی شخصیت نیروی انسانی» را مورد بررسی قرار می دهد.

وی افزود: اگر «شخصیت» قلاب داشته باشد افراد در سازمان در هم گیر می کنند و نه تنها همکار و یار نیستند بلکه بار همدیگر هستند، نه خودشان رشد می‌کنند و نه تیم سازمان‌شان رشد می کند و دایما قلاب آنها رها می شود.

محمودی اضافه کرد: مهم‌ترین رسالت از این منظر این است که در ابتدا افراد باید روبروی خودشان بایستند و قلاب‌شان را بردارند.

وی بیان کرد: فرد برای برداشتن قلاب از خود  به دسته ای از اطلاعات مربوط به شخصیتش نیاز دارد؛ زمانی افراد کد و تفسیر شخصیت‌شان را بفهمند کار راحت تر می شود اینکه بدانند جمع عادات انسان «صفت» را تشکیل می‌دهند و جمع صفات، «شخصیت» را پدید می‌آورد و «سرنوشت» میوه شخصیت است.  

این استاد روانشناسی  عنوان کرد: افراد زمانی در مورد شخصیت چیز یاد می‌گیرند می فهمند که این شخصیت قابل ارتقاء است، می‌فهمند شخصیت درز دارد و درز شخصیت با مهارت پر می شود و شخصیت به علاوه مهارت، شخصیت را به تعادل می رساند.

محمودی تاکید کرد: بنابراین همانطور یک فرد در مورد شخصیتش بداند می‌تواند در زمینه سرنوشتش اقدام و تصمیم جدی بگیرد، اگر مدیر یا کارفرمایی نیمه شخصیتی سازمانش را داشته باشد می‌داند نقطه قوت و ضعف سازمانش چیست و می‌تواند برای سرنوشت سازمانش تصمیم بگیرد.

کد خبر: 50475

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 1 + 2 =