به گزارش آتیه آنلاین، احمد شاملو متخلص به الف. بامداد و الف. صبح، شاعر، فیلمساز، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به دنیا آمد و بعد از سالها فعالیت ادبی و طی کردن یک زندگی پربار، با باقی گذاشتن ده ها اثر ادبی ارزنده تالیفی و ترجمه، در ۲ مرداد ۱۳۷۹ چشم از جهان فروبست.
سرود برای مرد روشن که به سایه رفت
نوشتن از «شاملو» همان سهلِ ممتنعی است که همگان میدانند. نام احمد شاملو چنان برای همه آشنا و نزدیک است که گویی همچنان در همین نزدیکیهای ما مشغول انجام کاری در حوزه ادبیات است. او در سالهای زندگیاش، میان تمام فرازوفرودهایی که برای هرکسی و حتی برای خود ما هم رخ میدهد، کارهایی بس سترگ را به سرانجام رسانید و همین است که وقتی میخواهی از او بنویسی یکلحظه فکر میکنی که «حالا از کجا شروع کنم؟» پرداختن به شاملو دِین است. دِینی بر گردن همه آنهایی که حتی برای لحظهای، روحشان از شعر و ادبیات پر گرفته و برای ثانیهای، رهاشدهاند. گرچه میتوان به شاملو در مقام شاعر، مترجم، تالیف مجموعه کتاب کوچه، طنزنویس و حتی کنشگر سیاسی پرداخت اما او در بنیانگذاری شعر سپید فارسی و همچنین عاشقانههایی که سروده جایگاهی ویژه دارد. او در رسیدن به زبان ممتاز شعر خودش از متون کهن و نثر فاخر فارسی مانند تاریخ بیهقی تاثیر گرفته و این تاثیر را به بهترین شکل ممکن در قالبی نو درآورده است. او اینگونه توانسته به خوبی فردیتی ویژه را آن هم در سبکی مشخص برای خود بیافریند. از میان ترجمههایش کتاب «شازده کوچولو» اثر «آنتوان دو سنت اگزوپری» شاهکاری بینظیر است و کتاب کوچه او را میتوان بزرگترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامه مردم ایران دانست.
نوجوانی و جوانی
احمد شاملو در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در خانه شماره ۱۳۴ خیابان صفیعلیشاه تهران متولد شد. پدرش حیدر نام داشت و مادرش کوکب عراقی شاملو، از مهاجران قفقازی بود که طی انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه، به همراه خانوادهاش به ایران کوچانده شده بود. دوره کودکی را بهخاطر شغل پدر که افسر ارتش رضا شاه بود و هر چند وقت را در جایی به مأموریت میرفت، در شهرهایی چون رشت و سمیرم و اصفهان و آباده و شیراز گذراند. دوران دبستان را در شهرهای خاش، زاهدان و مشهد و بیرجند گذراند و از دوازده ـ سیزده سالگی شروع به ضبط لغات متداول عوام که در فرهنگهای رسمی ثبت نمیشود، کرد. دوره دبیرستان را در بیرجند، مشهد، گرگان و تهران گذراند و سال سوم دبیرستان را مدتی در دبیرستان ایرانشهر و مدتی در دبیرستان فیروز بهرام تهران خواند و به شوق آموختن زبان آلمانی در مقطع اول هنرستان صنعتی ایران و آلمان ثبتنام کرد. در بحبوحه جنگ جهانی دوم و ورود متفقین به خاک ایران، در فعالیتهای سیاسی علیه متفقین در شمال کشور شرکت کرد و بعدها در تهران دستگیر و به بازداشتگاه سیاسی شهربانی و از آنجا به زندان شوروی در رشت منتقل شد. پس از آزادی از زندان با خانواده به رضائیه (ارومیه) رفت و تحصیل در کلاس چهارم دبیرستان را آغاز کرد. با به قدرت رسیدن پیشهوری و فرقه دموکرات آذربایجان همراه پدرش دستگیر شد و تا کسب تکلیف از مقامات بالاتر دو ساعت مقابل جوخه آتش قرار گرفت. سرانجام آزاد شد و به تهران بازگشت. او برای همیشه ترک تحصیل کرد و در یک کتابفروشی مشغول به کار شد.
زندگی ادبی
در سال ۱۳۲۵، شاملو که هنوز به عنوان شاعری نوپرداز شناخته نمیشد با نیما یوشیج، پدر شعر نو فارسی آشنا شد.
از راست به چپ: هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، نیما یوشیج، احمد شاملو و مرتضی کیوان.
این آشنایی که باعث به وجود آمدن رابطهای عاطفی و خانوادگی میان آنها شده بود، تا سالها ادامه پیدا کرد. در این سالها، او به گفته خود، تحت تأثیر نیما و نوآوریهای او در شعر بودهاست و در کتابهایی که به چاپ رسانید، شعرهای بسیاری در قالب نیمایی سرود. او به قصد معرفی شعر نیما، دست به انتشار مجلات کوچک مقطعی چون سخن نو، هنر نو، روزنه، راد، آهنگ صبح و… زد؛ اما پس از آشنایی شاملو با فریدون رهنما و انتشار دفتر شعر «قطعنامه»، مسیر شاعری او به گونهای دیگر رقم میخورد. آشنایی با فریدون رهنما، که از اروپا برگشته بود و با شعر روز جهان آشنا بود، تأثیر زیادی بر شاملو گذاشت. اگرچه شاملو خود بر این باور بود که فریدون رهنما جهان دیگری را به او معرفی کرد که در سایه آن به بینش شعری خود رسید، اما او به هیچ وجه از نیما دست نکشید، به طوری که در شعرهای نیماییش در شمار شاعران موفق دوران معاصر قرار میگیرد. شاملو تا سال ۱۳۷۹ که رخ در نقاب خاک کشید، ۱۶ مجموعه شعر و دهها آثار ادبی ترجمه شده، فرهنگ لغت، فیلمنامه، مستند و برنامه های تلویزیونی تولید، چاپ و منتشر کرد.
درگذشت شاملو
سالهای آخر عمر شاملو کم و بیش در انزواء گذشت. از سویی تمایل به خروج از کشور نداشت و از سوی دیگر اجازه فعالیت ادبی و هنری نداشت و آثار او در توقیف مانده بود. بیماری آزارش میداد و با شدت گرفتن بیماری دیابت، و پس از آن که در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۶، در بیمارستان ایرانمهر پای راست او را از زانو قطع کردند، روزها و شبهای دردناکی را پشت سر گذاشت. البته در تمام این سالها کار ترجمه و بهخصوص تدوین کتاب کوچه را ادامه داد و گهگاه از او شعر یا مقالهای در یکی از مجلات ادبی منتشر میشد. سرانجام احمد شاملو در ساعت ۹ یکشنبه شب دوم مرداد ۱۳۷۹ در خانه خود در دهکده فردیس درگذشت.
پیکر او در روز پنجشنبه ۶ مرداد از مقابل بیمارستان ایرانمهر و با حضور دهها هزار نفر از علاقهمندان وی تشییع و در امامزاده طاهر کرج در نزدیکی مزار گلشیری، محمد مختاری و پوینده به خاک سپرده شد.
نظر شما