موج اصلی آسیبهای روانی جنگ چند ماه پس از پایان آن آغاز میشود
پس از جنگ ۱۲ روزه، بسیاری از بیماران روانپزشکی نیز روند درمان خود را از دست دادهاند. روانشناسان هشدار میدهند که در ماههای پساجنگ، خطر ماندگاری اختلالات روانی و افزایش گرایش به مصرف مواد بهطور جدی بالا میرود.

به گزارش آتیه آنلاین، کارشناسان سلامت روان میگویند چه در حوادث طبیعی و چه در جنگ، فشارهای شدید روانی پس از فروکش کردن بحران خود را نشان میدهد و معمولاً شمار افرادی که دچار اضطراب، افسردگی یا اختلالات پایدار میشوند، در ماههای بعد از حادثه افزایش مییابد.
به گزارش روزنامه اعتماد، یک ماه قبل، رییس انجمن علمی روانپزشکان ایران هشدار داد که جنگ 12 روزه برای بیمارانی که به مطب روانپزشکها مراجعه میکردند و تحت درمان قرار گرفته بودند و در مسیر بهبودی قدم برمیداشتند، این آسیب را داشته که تمام بیماران، دوباره به خانه اول بازگشتهاند و درمان مشکلات روانیشان باید از سر گرفته شود در حالی که عوارض روانی جنگ هم به مشکلات قبلیشان اضافه شده است .
در بخشی از صحبتهای فرید براتیسده، روانشناس، که در بسیاری از بلایای طبیعی طی دو دهه اخیر برای مداخلات روانشناختی به مردم حادثهدیده به مناطق درگیر حادثه رفته و تجربیات میدانی در این زمینه دارد، آمده که: «تمام افراد در طول زندگی و به واسطه شرایط مختلف، دچار فشارهای روانی میشوند ولی این فشارها، معمولا از نوع تجربههای عادی است در حالی که فشارهای روانی توفانی یا تودهای، یک تجربه غیرعادی است. اینگونه از فشارهای روانی معمولا خارج از قدرت کنترل افراد است، ترس و وحشت و درماندگی زیادی به دنبال دارد، صدمات روانی شدیدی ایجاد میکند.»
او گفت: «بلایای انسان ساخت چون حاصل عملکرد گروه انسانی است، خشم و پرخاشگری زیادی به دنبال دارد در حالی که در بلایای طبیعی، چنین واکنشی را شاهد نیستیم اگرچه که در روزهای اول بعد از وقایعی همچون سیل یا زلزله هم، شاهد نوعی واکنش در حادثهدیدگان هستیم که این واکنش را نمیتوان خشم دانست، بلکه نوعی انکار است . در لحظات اولیه بعد از وقوع حادثه و بلا، علاوه بر ایجاد یک دلبستگی اجتماعی، بازماندگان حادثه به انسانهای بسیار نوعدوست با رفتارهای قهرمانانه تبدیل میشوند . در فاصله 3 تا 6 ماه بعد از حادثه هم، کمکرسانی به حادثهدیدگان ادامه دارد، اما مرحله بعد از دلبستگی، سرخوردگی است . مهمترین دلیل سرخوردگی بعد از حادثه، ممکن است با وعدههای محقق نشده یا دیرهنگام در ارتباط باشد، چون معمولا وعدهها برای کمک و حمایت و بازسازی، از یک یا دو ماه بعد از حادثه مطرح شده ولی ممکن است به هیچ نتیجه مثبتی هم ختم نشود و به همین دلیل سرخوردگی مرتبط با وعدههای محقق نشده به یک احساس ناامنی و خشم هم منجرخواهد شد.»
براتیسده ادامه داد: «نکته مهم مورد تاکید روانشناسان این است که واکنشهای روانشناختی مرتبط با جنگ را باید از واکنشهای متعاقب بلایای طبیعی یا حوادثی همچون تصادفات رانندگی و ریزش ساختمان جدا کرد، چراکه مشکلات روانشناختی، نه در زمان جنگ، بلکه بعد از پایان جنگ آغاز میشود . باید توجه داشت که جنگ، ترس به همراه دارد و ترس، یک واکنش طبیعی در قبال جنگ است و اگر فردی از بمباران و تخریب جنگ نترسد، باید مورد بررسی قرار بگیرد، چون انسان عادی، در شرایط جنگی باید بترسد و فرار کند و در مکان امن پنهان شود . بنابراین واکنشهایی از این دست، به هیچوجه به عنوان بیماری تلقی نمیشود و افرادی که در جنگ از ترس فرار میکنند، دچار اختلال در سلامت روان نشدهاند، بلکه یک واکنش عادی به شرایط غیرعادی دارند.»
این روانشناس تاکید کرد: «آنچه بعد از جنگ رخ میدهد، مهمتر از واکنشهای دوران جنگ است، چراکه بعد از جنگ، بعضی افراد برای مقابله با استرس ایجاد شده در جنگ، به مصرف مواد متوسل میشوند و در واقع، بعد از جنگ، مصرف مواد افزایش مییابد که نتیجه پناه بردن به مصرف مواد، تعویق و پنهان شدن نشانههای اختلال و برهم ریختگی روانی است.»
این روانشناس در پاسخ به «اعتماد» درباره خطر افزایش اختلالات روانی و شیوع اعتیاد بعد از جنگ 12 روزه گفت: «معتقدم تا دو ماه اول بعد از پایان جنگ یا بلا، واکنشهای اضطرابی افراد را باید به عنوان واکنشهای طبیعی تلقی کنیم و از قطعیت درباره شماری افراد دچار استرس پس از سانحه خودداری کنیم، اما با گذشت 60 روز از پایان جنگ یا حادثه، اگر علایمی از اختلالات روانی، ماندگار باشد باید به مثابه آسیب روانی تلقی شود . نتیجه تحقیقی که اواخر تابستان درباره شیوع اختلالات بعد از جنگ 12 روزه انجام شد، نشان داد که در این زمان حدود 40 درصد مردم تهران علایم افسردگی و اضطراب ناشی از جنگ داشتند . با گذشت سه ماه از پایان جنگ 12 روزه اگر این تحقیق، در همین جمعیت تکرار شود، ممکن است شیوع اختلالات حدود 30 درصد باشد . بنابراین میتوان گفت که جنگ، باعث افزایش 30 درصدی مشکلات روانشناختی با علایم پاتولوژیک شده که از جمعیت درگیر با این مشکلات، ممکن است تعدادیشان برای کنار آمدن با شرایط و مشکلات، از داروهای روانگردان و مواد افیونی و حتی داروهای مجاز استفاده کنند.»





