وقتی اشتغال هم راهی برای فرار از فقر نیست
آنچه زمانی موجب میشد تا افراد تشویق به کار شوند امروزه با چالشی جدی مواجه است. اشتغال کمکم توان خود را به عنوان راه خروج از فقر از دست میدهد و سیل گران هزینهها گزینههای رفاهی خانوار را یکی یکی با خود میبرد.

فقر شاغلان یکی از پدیدههای پیچیده در بسیاری از کشورهای جهان، بهویژه کشورهای در حال توسعه است. در این وضعیت با وجود اشتغال و فعالیت نیروی کار، فرد یا خانوار قادر به تامین حداقل نیازهای زندگی خود نیست و همچنان در زیر خط فقر باقی میماند. با وجود افزایش نرخ اشتغال در ایران پدیده «فقر شاغلان» بهویژه در سالهای اخیر به شدت گسترش یافته است. این مسئله به دلیل افزایش تورم، کاهش قدرت خرید، عدم تناسب دستمزدها با هزینههای زندگی و ناپایداری مشاغل به یکی از چالشهای بزرگ اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده است.
با توجه به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، درصد شاغلان فقیر در ایران از سال ۱۳۹۷ روندی رو به افزایش داشته است. این روند در سالهای بعدی ادامه دارد، به نحوی که در سالهای 1399 و 1400 اختلافی بین شاغل بودن سرپرست خانوار فقیر و غیرفقیر مشاهده نمیشود.
عوامل افزایش شاغلان فقیر در ایران
یکی از مهمترین عوامل افزایش تعداد شاغلان فقیر، عدم تناسب میان دستمزدها و تورم است. مطابق گزارشها در بسیاری از سالها نرخ رشد حداقل دستمزد کمتر از نرخ تورم بوده است. این مسئله بهویژه در ایران که اقتصاد آن تحت فشارهای داخلی و خارجی قرار دارد، باعث کاهش قدرت خرید حقیقی کارگران شده و به ناتوانی در تامین هزینههای زندگی منجر شده است.
سیاست حداقل دستمزد قرار است تا از شاغلان در برابر فقر حفاظت کند، اما میتوان افزایش شاغلان فقیر را نشانهای از شکست سیاست حداقل دستمزد دانست. برای تطابق حداقل دستمزد با خط فقر، میزان حداقل دستمزد در سال آینده باید بیش از میزان تورم افزایش یابد، اما در شرایط حاضر حداقل دستمزد از هدف نهایی خود جا مانده و توانایی حفاظت خانوار از خط فقر را ندارد.
شغل ناپایدار هم خطر درآمد ناپایدار را افزایش میدهد. یکی دیگر از دلایل افزایش فقر شاغلان، گسترش مشاغل غیررسمی و خوداشتغالی است. بسیاری از این مشاغل فاقد بیمه، قرارداد رسمی و ثبات درآمدی هستند. براساس گزارش «وضعیت فقر و ویژگیهای فقرا در دهه 90» بخش قابلتوجهی از مشاغل ایجادشده در دهه اخیر فاقد کیفیت و درآمد پایدارند؛ این مشاغل خصوصا به دستمزدهای پایین و نبود مزایای اجتماعی معروفاند.
همچنین خصوصیسازی خدمات آموزش و بهداشت یکی دیگر از عواملی است که به افزایش فقر شاغلان دامن میزند. در شرایطی که بسیاری از خانوارها قادر به تامین هزینههای اولیه زندگی نیستند، کاهش هزینههای ضروری مانند آموزش و سلامت به نفع مخارج دیگر صورت میگیرد. دور از دسترس قرار گرفتن آموزش، یکی از ابزارهای مهم جابهجایی طبقاتی برای فقرا را از بین خواهد برد. آموزشی که قرار است با ارتقا و توسعه انسانی وضعیت اقتصادی افراد را بهبود دهد، اکنون با در دسترس نبودن باعث تداوم وضعیت اقتصادی ضعیف در نسلهای بعدی خواهد شد.
اگر درآمد خانوار پایین باشد و هزینه خدمات آموزشی و بهداشتی بالا برود، طبیعی است که خانوار توان دسترسی به این خدمات را نخواهد داشت. در واقع درآمد کفاف هزینهها را نمیدهد و خانوار ناچار دست به انتخاب خواهد زد؛ انتخابی که در نهایت به ضرر رفاه و پیشرفت تمام خواهد شد. از این منظر حداقل دستمزد در کنار مشاغل ناپایدار و بدون مزایای اجتماعی، راهحل اشتغال به عنوان مسیر خروج از فقر را مسدود کرده است.
پیامدهای فقر شاغلان در ایران
طبق گزارشهای موجود، در سالهای اخیر حتی افراد شاغل هم قادر به تامین نیازهای اساسی خود نبوده و در فقر به سر میبرند. این پدیده در بلندمدت به کاهش انگیزه افراد برای تلاش در بازار کار و ورود به آن خواهد شد و به نوعی امید به بهبود وضعیت معیشتی در میان بیکاران را نیز کاهش میدهد.
همچنین با افزایش فقر در میان شاغلان، شکاف اجتماعی بین فقرا و غیرفقرا به سرعت در حال افزایش است. این گسترش نابرابریها موجب کاهش طبقه متوسط پایین و گسترش طبقه فقیر میشود. در نتیجه، فقر به عنوان یک پدیده گستردهتر و پیچیدهتر در جامعه بروز میکند که بهویژه در کشورهای در حال توسعه و کشورهای با اقتصاد ضعیف تاثیرات منفی بسیاری خواهد داشت. ادامه روند فقر در میان شاغلان و گسترش آن به دیگر بخشهای جامعه، میتواند به فرسایش سرمایه اجتماعی و کاهش انسجام اجتماعی منجر شود. با عمیقتر شدن شکافهای اجتماعی، بیاعتمادی به نهادهای اجتماعی و دولتی افزایش مییابد و در بلندمدت خطرات اقتصادی و اجتماعی همچون ناامنی، افزایش جرم و ناآرامیهای اجتماعی را به همراه خواهد داشت.
یکی از نکات قابلتوجه در مورد گسترش فقر در میان شاغلان، تفاوت چشمگیر بین شاغلان مشاغل ساده و شاغلان مشاغل با بهرهوری بالاتر است. در میان فقرا، درصد افرادی که در مشاغل ساده مشغول به کارند، بهمراتب بیشتر از افرادی است که در دسته غیرفقیر قرار دارند. بهطور مثال طبق گزارش مجلس در سال 1400، حدود 32 درصد از شاغلان فقیر در مشاغل ساده مشغول بودند، در حالی که این رقم برای شاغلان غیرفقیر تنها 15 درصد بود. بنابراین، بهنظر میرسد که توانمندسازی فقرا از طریق آموزش مهارتهای شغلی میتواند بهعنوان یک راهکار مؤثر برای کاهش فقر در این گروه جمعیتی مطرح باشد.
اما نکته دیگر اینکه بررسی تغییرات این آمار از سال 1396 تا 1398 نشان میدهد که درصد شاغلان فقیر در مشاغل ساده کاهش یافته است. این بدان معناست که با بدتر شدن شرایط اقتصادی و افزایش نرخ فقر، حتی افرادی که در مشاغل غیرساده و بهرهور فعالیت میکردند هم به زیر خط فقر سقوط کردهاند. در سال 1385، حدود 40 درصد از شاغلان فقیر در مشاغل ساده مشغول بودند، اما این رقم در سال 1400 به 32 درصد کاهش یافته و سهم شاغلان با مشاغل غیرساده در میان فقرا افزایش یافته است. به عبارت دیگر، حتی مشاغلی که به دانش و مهارتهای خاص نیاز دارند و از بهرهوری بالاتری برخوردارند هم اکنون به صف فقرا پیوستهاند.
وضعیت جهانی فقر شاغلان
طبق گزارش سازمان بینالمللی کار (ILO)، فقر شاغلان در سال ۲۰۲۴ در سطح جهانی، به ۶.۹ درصد رسید که نشانهای از بهبود شرایط نسبت به سال 2000 با نرخ ۲۷.۹ درصد است. با این همه هنوز بهویژه در کشورهای در حال توسعه، درصد شاغلان فقیر قابل توجه است.
براساس دادههای دفتر مطالعات عمومی مرکز پژوهشهای مجلس، در سال ۱۴۰۲ برای اولین بار در ایران درصد شاغلان فقیر از درصد شاغلان غیرفقیر پیشی گرفت. بر این اساس درصد خانوارها با سرپرست شاغل فقیر و غیرفقیر در حدود 60 درصد است و با اختلاف اندکی خانوارهای با سرپرست شاغل فقیر بیشتر از غیر فقیرند. این وضعیت در بسیاری از کشورهای دیگر هم مشاهده میشود، جایی که با وجود نرخ بالای اشتغال، بسیاری از شاغلان قادر به تامین هزینههای زندگی خود نیستند.
کشورهایی که با درصد بالایی از فقر در میان کارگران مواجه هستند، معمولا چالشهای مشترکی مانند دستمزدهای پایین، نابرابری درآمدی زیاد و حمایتهای ضعیف از نیروی کار دارند. این مشکلات ممکن است در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه دیده شود، اما مسئله در کشورهایی بیشتر نمایان است که بخشهای بزرگ غیررسمی کار یا شبکههای ایمنی اجتماعی ناکافی دارند.
در هند، حدود 25-30 درصد از نیروی کار زیر خط فقر زندگی میکند، که عمدتا به دلیل اشتغال بخش زیادی از نیروی کار در شغلهای کمپرداخت در بخشهای کشاورزی و غیررسمی است. نیجریه نیز با مشکل مشابهی مواجه است، به طوری که حدود 40 درصد از جمعیت شاغل آن در فقر زندگی میکنند. فقدان امنیت شغلی و گسترش کارهای کمپرداخت و غیررسمی به فقر گسترده در این کشور دامن زده است. در آفریقای جنوبی هم علیرغم اینکه این کشور یکی از صنعتیترین کشورهای آفریقاست حدود 30 درصد از کارگران در فقر زندگی میکنند. وضعیت مشابهی هم در مکزیک وجود دارد و حدود 35 درصد از کارگران زیر خط فقر زندگی میکنند.
این آمارها مشکلات مستمر کارگران در این کشورها را نشان میدهد، جایی که حتی کار تماموقت نیز اغلب برای بیرون آمدن از فقر کافی نیست. پدیده فقر شاغلان در ایران هم به دلیل ترکیبی از عواملی مانند تورم بالا، دستمزدهای ناکافی و کیفیت پایین مشاغل، به یک بحران اجتماعی و اقتصادی جدی تبدیل شده است. این مسئله نه تنها کارکرد شغل بهعنوان راه خروج از فقر را تضعیف میکند، بلکه میتواند به تشدید نابرابری اجتماعی و فرسایش سرمایه اجتماعی منجر شود. مقایسه جهانی پدیده فقر شاغلان نشان میدهد که این پدیده، اگرچه در کشورهای مختلف با ویژگیهای متفاوتی بروز میکند، اما در بسیاری از کشورها یک مشکل مشترک است.





