جزیرهای با دو چهره؛ بهشت گردشگران و جهنم کارگران مهاجر
جزیره کیش، در نگاه نخست نمادی از رفاه، آرامش و گردشگری لوکس است؛ اما زیر این ظاهر پر زرقوبرق، واقعیتی متفاوت جریان دارد.

به گزارش آتیهآنلاین، پشت ویترین درخشان پاساژها و برجهای لوکس، کارگران مهاجری از سیستان و بلوچستان زندگی میکنند که چرخ توسعه و ساختوساز این جزیره را میچرخانند، بیآنکه سهمی از ثروت آن داشته باشند. ممنوعیت حضور کارگران خارجی باعث شده تا جوانان بلوچ جای آنان را در پروژههای ساختمانی و خدماتی بگیرند.
کیش در ظاهر آمار پایینی از حوادث کار دارد، اما مرگ افشین ۱۸ساله در زمستان ۱۴۰۲ در یک کارگاه ساختمانی، گوشهای از واقعیت پنهان این کارگران را آشکار کرد. در حالیکه در کشورهای حاشیه خلیج فارس مانند دوبی و دوحه، کارگران خارجی به رسمیت شناخته میشوند، در جزایر ایران، کارگران داخلی محروم – بهویژه از سیستان و بلوچستان – بدون حمایت، در سختترین شرایط مشغول کارند.
مرتضی، کارگر بومی کیش به ایلنا میگوید: «کارگران بلوچ از گذشته در کیش حضور داشتند، اما حالا تعدادشان خیلی بیشتر شده است. بیشترشان در مشاغل خدماتی و ساختمانیاند و چون تخصص ندارند، دستمزد پایینتری میگیرند.» به گفته او، بسیاری از این کارگران از ایرانشهر میآیند؛ جایی که شغلها محدود و دستمزدها ناچیز است. آنان برای حقوقی اندکی بیشتر به کیش مهاجرت میکنند، اما همانجا نیز بیمه ندارند و بخش بزرگی از درآمدشان را برای خانواده در بلوچستان میفرستند.
کارگران بلوچ اغلب در اسکلهها و بنادر کیش و قشم کار میکنند و در اتاقهای کوچک یا کانکسهایی با تراکم بالا زندگی میکنند. مرتضی میگوید: «در بندرعباس وضعیت بدتر است. بعضی کارگران شبها کنار خیابان میخوابند و بعد از مدتی تلاش میکنند به جزیرهها بیایند تا شرایط کمی بهتر شود.»
او برآورد میکند که حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد کارگران جزیره بلوچاند و تنها بخش کوچکی از نیروها بومی هستند. مشاغل رسمیتر و بیمهدار بیشتر در اختیار نیروهای بومی شاغل در هتلها و شرکتهای خدماتی است. اقتصاد کیش که بر پایه واردات و گردشگری بنا شده، فرصت چندانی برای اشتغال صنعتی فراهم نکرده است.
فقر در سایه لوکسگرایی
چهره کارگران بلوچ در تضاد کامل با فضای پرزرقوبرق جزیره است. محل سکونت بسیاری از آنان در حاشیه مراکز خریدی مانند «پاندا» و «درخت سبز» است؛ جایی که فقر و ثروت در چند قدمی هم زندگی میکنند. با این حال، همه بلوچهای ساکن کیش فقیر نیستند؛ برخی از آنان که در تجارت یا خدمات آزاد موفق شدهاند، زندگی مرفهی دارند و خودروهای گرانقیمت و ساعتهای لوکس به دست دارند. اما اکثریت، همان کارگران لاغر و روزمزدیاند که زیر آفتاب و گردوغبار کار میکنند.
میلاد، کارگر ۱۷ساله بلوچ، از ناپایداری کار میگوید: «اکثر ما روزمزدیم. اگر خوششانس باشیم، در ماه فقط یک هفته کار داریم. کارگر زیاد است، ولی کار نیست.» احمد، کارگر ۲۲ساله دیگر، به آسیبهای اجتماعی اشاره میکند: «خیلی از دوستانم به خاطر فشار زندگی و تنهایی به اعتیاد کشیده شدهاند. غذای ما نان و رب یا کمی ماست است، نه چیز دیگر.»
کیش امروز دو چهره دارد: پوستهای براق از مصرف و تجمل، و درونِ سخت و خاموشی از فقر و کارگری. تضادی که در سایر مناطق آزاد کشور نیز تکرار میشود. مناطقی که قرار بود فقر پیرامونی را کاهش دهند، اکنون به سکوی تفریح ثروتمندان و عرصه استثمار نیروی کار حاشیهای بدل شدهاند.





