هوش مصنوعی در حافظه جمعی ایران؛ از نوستالژی تا روایتهای دیجیتال
هوش مصنوعی تنها ابزار محاسبه یا تولید محتوا نیست؛این فناوری حالا به قلب حافظه جمعی و روایتسازی اجتماعی ایران نفوذ کرده، پژوهشگران هشدار میدهند که بدون سیاستگذاری فرهنگی و نقد انتقادی، الگوریتمها میتوانند خاطرات، روایتها و تجربه تاریخی ما را بازنویسی کنند و جای روایت انسانی و بومی را بگیرند.

در پنل تخصصی هوش مصنوعی و فرهنگ در ایران، محمد سعید زکایی،استاد دانشگاه با تأکید بر نقش هوش مصنوعی در بازتعریف مفهوم حافظه جمعی، گفت: ورود این فناوری به عرصههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، نحوه یادآوری و فراموشی ما را دگرگون کرده به تعبیر او، هوش مصنوعی دیگر فقط ابزار محاسبه یا تولید متن نیست، بلکه به بخشی از سازوکار حافظه عمومی و روایتسازی اجتماعی تبدیل شده است.
زکایی در ابتدای سخنان خود تأکید کرد که هدف این نشست،درک پیوند میان قلمرو هوش مصنوعی و فضای اجتماعی ایران است.
او گفت:هوش مصنوعی توانسته اطلاعات کاربران را از مسیر مصرف فرهنگی و دسترسیشان به شبکههای اجتماعی گردآوری کند و این، خود یک فرصت ایدهآل برای بازسازی حافظه جمعی و شکلدهی به روایتهای تازه از گذشته است.
به گفته زکایی، نشانههای جهان نو که از طریق الگوریتمها و مدلهای زبانی ظهور یافته نهتنها ساختار حافظه فردی و جمعی را تغییر داده، بلکه صورتبندی تازهای از تجربه تاریخی ایجاد کرده است.
او تأکید کرد: ما در عصری زندگی میکنیم که یادآوری و فراموشی دیگر کنشهای انسانی صرف نیستند؛ آنها به کمک ماشین و داده بازتولید میشوند.
زکایی با اشاره به نقش الگوریتمها در بازتولید عواطف و خاطرات جمعی افزود: امروز کافی است چند واژه درباره تهران قدیم یا مراسمی فرهنگی جستوجو کنیم تا با انبوهی از محتواهای تصویری و متنی مواجه شویم که احساس نوستالژی و یادآوری عاطفی را بازسازی میکنند. این نوع حافظه، عاطفهمند و قابل دستکاری است؛ چون بهراحتی از سوی الگوریتمها هدایت میشود.
او یادآور شد که در سنت فرهنگی ایران، حافظه معمولاً از مسیر ادبیات، هنر و شعر شکل میگرفت، اما اکنون شبکههای دیجیتال و هوش مصنوعی، «واسطه اصلی انتقال حافظه تاریخی» شدهاند. به گفته او، ما با حافظهای روبهرو هستیم که همزمان در معرض فراموشی و بازخوانی مداوم قرار دارد، حافظهای که میتواند بهسرعت سیاسی، عمومی یا عامهپسند شود.
این پژوهشگر فرهنگی یادآور شد: در جامعه ما، حافظه جمعی بهطور فزایندهای سیاسی شده روایتها دائماً بازخوانی، دستکاری و جایگزین میشوند. هوش مصنوعی در این روند نقش تشدیدکننده دارد؛ چون امکان تولید انبوه روایتهای رقیب را فراهم میکند.
به گفته او امروز دیگر حافظه جمعی نه در انحصار نهادهای رسمی است و نه در اختیار حافظان سنتی فرهنگ؛ بلکه در میدان رقابتی میان کاربران، رسانهها و الگوریتمها بازتعریف میشود.
زکایی در ادامه به مسئله مشروعیت و دموکراسی در تولید و مصرف محتوا پرداخت و گفت: وقتی ماشین مینویسد، یادآوری میکند و حتی تفسیر میدهد، نقش انسان در انتخاب و داوری کمرنگ میشود. ما با نوعی دموکراسی دسترسی مواجهیم که در ظاهر برابر است اما در عمل، قدرت را از انسان به الگوریتم منتقل میکند.
او هشدار داد که این روند، اگر بدون سیاستگذاری فرهنگی و آگاهی انتقادی ادامه یابد، میتواند به وابستگی فرهنگی بینجامد:ما بیش از آنکه از خودمان روایت کنیم، به ابزارها و نرمافزارهایی وابسته میشویم که دیگران طراحی کردهاند. این خطر برای جامعهای مانند ایران، جدی است.
زکایی با اشاره به سلطه پلتفرمهای جهانی گفت: اکنون هوش مصنوعی عمدتاً در اختیار کشورهایی چون چین و آمریکا است و این یعنی حافظه دیجیتال ما نیز تحتتأثیر نظامهای فرهنگی و سیاسی بیرونی قرار میگیرد. اگر سیاستگذاری فرهنگی نداشته باشیم، این حافظه نهتنها ایرانی نخواهد بود بلکه ممکن است علیه ما عمل کند.
او تأکید کرد که برای مواجهه خلاق با این پدیده، لازم است از ظرفیتهای بومی در طراحی الگوریتمها، آرشیوهای دیجیتال و سواد رسانهای استفاده شود:اگر بتوانیم در سطح فرهنگی و اجتماعی، هوش مصنوعی را با ارزشهای خودمان پیوند بزنیم، میتوانیم حافظهای بسازیم که نهتنها دیجیتال بلکه انسانی و ایرانی باشد.
در ادامه پنل تخصصی هوش مصنوعی و فرهنگ در ایران، غلامرضا لطیفی؛استاد دانشگاه با طرح پرسشهایی درباره تأثیر هوش مصنوعی بر زندگی شهری و نظامهای کلان اداره شهرها، گفت: امروز در جهان، هوش مصنوعی تنها ابزار محاسباتی نیست؛ بلکه به بخشی از زیست شهری، مدیریت منابع، امنیت و حتی اوقات فراغت شهروندان تبدیل شده است.
او با اشاره به گستردگی شهرنشینی و تنوع نظامهای اجتماعی در کلانشهرها تأکید کرد:در شهرهای بزرگ، انسانها در لایههای پیچیدهای از حملونقل، شبکههای اجتماعی، و خدمات شهری درگیرند. این شبکهها، از طریق نرمافزارهای هوشمند، حتی اوقات فراغت و سبک زندگی انسانهای شهری را شکل میدهند. امروز دیگر، ابزارها و الگوریتمها تنها تسهیلگر نیستند؛ بلکه در ساختار فرهنگی و اجتماعی شهر دخیلاند.
لطیفی با اشاره به دگرگونی در مفهوم سازمان و نظام اجتماعی گفت:در گذشته، شهر و سازمانهای شهری بر پایه روابط انسانی و ساختارهای محدود تعریف میشدند، اما اکنون با ظهور نرمافزارها و دادههای کلان، این مرزها از میان رفتهاند. انسان شهری دیگر تنها یک کاربر نیست؛ او بخشی از شبکهای هوشمند است که دائماً در حال یادگیری از رفتار اوست.
به گفته او، امروزه بیش از ۴۰ میلیون نفر تنها در ایران از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند و همین امر، حجم عظیمی از دادههای شهری و فرهنگی را تولید کرده است:در واقع، هوش مصنوعی توانسته است الگوهای مصرف، جابهجایی و حتی عادتهای احساسی انسانها را در شهرهای بزرگ شناسایی کند.
لطیفی در ادامه به نقش هوش مصنوعی در مدیریت منابع و پسماند شهری اشاره کرد و گفت:امروز تولید زباله در کلانشهرها به سطحی رسیده که دیگر نمیتوان بدون ابزار هوشمند آن را کنترل کرد. با استفاده از سنسورها و سامانههای یادگیرنده، میتوان روند مصرف، تولید پسماند و حتی میزان استفاده از آب شرب را تحلیل کرد. اکنون کمتر از ده درصد آب شرب شهری بهدرستی مدیریت میشود؛ در حالی که پتانسیلهای عظیمی برای بازیافت و صرفهجویی وجود دارد.
او افزود: در آینده نزدیک، ما نیازمند رشتههایی هستیم که بتوانند این دادهها را بخوانند و مدیریت کنند؛ رشتههایی در مرز میان فناوری، محیطزیست و علوم انسانی.
لطیفی معتقد است:در جهان امروز، شهرها بدون هوش مصنوعی قابل اداره نیستند. بیست سال پیش در لندن، شبکهای گسترده از سیستمهای نظارتی دیجیتال شکل گرفت که بعدها الگوی سایر شهرها شد. امروز ما نیز در تهران و دیگر کلانشهرهای کشور، با همین ضرورت روبهرو هستیم.
او تأکید کرد: حکمرانی دیجیتال و امنیت هوشمند باید به موازات رشد تکنولوژی پیش برود. بدون آن، شهرها با بحران اعتماد و ناکارآمدی مواجه میشوند.
لطیفی با اشاره به تحولات شغلی ناشی از هوش مصنوعی گفت:در آینده نهچندان دور، بسیاری از مشاغل انسانی کاهش پیدا میکنند. همانطور که زمانی حسابداری یا تلفنچیها بهتدریج جای خود را به ماشین دادند، امروز نیز مشاغل اداری، طراحی و حتی هنری در معرض دگرگونیاند.
او افزود: در حال حاضر، هوش مصنوعی میتواند شعر بسراید، نقاشی خلق کند و موسیقی بسازد. در چنین جهانی، پرسش این است که جایگاه خلاقیت انسانی کجاست و چه چیزی هنوز ما را از ماشین متمایز میکند؟
لطیفی با اشاره به ضرورت اخلاقی و اجتماعی اجرای هوش مصنوعی در نظامهای شهری گفت:بزرگترین چالش آینده، نه صرفاً فنی بلکه اخلاقی است. ما باید بدانیم چگونه از این ابزار استفاده کنیم تا عدالت، شفافیت و اعتماد عمومی حفظ شود.
او تأکید کرد: عدالت در هوش مصنوعی تنها به معنای توزیع خدمات نیست، بلکه به معنای اعتمادپذیری الگوریتمهاست. اگر شهروند باور نکند که تصمیمات شهری عادلانه و قابل توضیحاند، هوش مصنوعی به ابزار تبعیض تبدیل میشود.
لطیفی با بیان اینکه شهرهای آینده بدون هوش مصنوعی ممکن نیستند، هشدار داد:اگر سیاستگذاری فرهنگی و اخلاقی متناسب با این فناوری نداشته باشیم، کلانشهرها به میدان تضاد میان انسان و ماشین تبدیل خواهند شد. باید از هماکنون بیندیشیم که هوش مصنوعی در خدمت انسان باشد، نه جایگزین او.
در ادامه این پنل نهال نفیسی؛استاد دانشگاه با نقل روایتی از یک آزمایش پرهزینه در حوزه هوش مصنوعی به بحث درباره پیوند میان عاطفه، روایتهای عامهپسند و ریسکهای اخلاقی پرداخت. او پروندهای باز کرد که از نیم میلیون دلار هزینه برای تولید یک ربات نمونه آغاز میشود و بهسرعت به پرسشهایی درباره تجربهپذیری ماشین، آسیبپذیری عاطفی و مرزهای میان خیال و واقعیت منتهی میشود.
نفیسی با اشاره به آزمایشی که تیمی از مهندسان پس از هشت ماه پژوهش و سرمایهگذاری اجرا کردند گفت: نخستین رباتی که برایش احساسات و کتابهای مربوط به احساسات آموزش دادند، در پی آن تجربه، دچار اختلال استرس پس از سانحه شد. او این خبر علمی-تخیلینما را نه صرفاً خبری شگفت که نشانهای از نزدیکشدن جهانهای داستانی و روزمره دانست: اینطور نیست که فقط در ادبیات علمیتخیلی با این قصهها روبهرو باشیم؛ امروز ممکن است آنچه در فیلم و سریال دیدیم، به تجربه روزمره ما تبدیل شود.
به گفته نفیسی بسیاری از ایدههای امروز از سیستمهای امتیازدهی اجتماعی تا تبدیل لایک به سرمایه زمانی موضوعات تخیلی بودند: در برخی سریالها دیدهایم که هر لایک یا دیسلایک میتواند امتیازی ایجاد کند که بعدها به مزیتهای واقعی مثل معافیتها یا تخفیفها تبدیل شود؛ این دیگر داستان نیست، این تبدیل سرمایههای اجتماعی به سرمایههای اقتصادی است.
او تأکید کرد که در فضای کنونی، مرز میان فیک و واقعی کمرنگ شده و حتی اگر برخی از این ایدهها هنوز در حد فرضیه باشند، ماهیت محصولات فرهنگی عامهپسند مانندانیمیشنها، سریالها، بازیها این پیام را دارند که امکانهای نوینی برای سیاستورزی و تغییر هنجارها فراهم میآورند هم رهاییبخش و هم بالقوه خطرناک.
نفیسی توضیح داد که تحلیل او از دو ریشه فکری اصلی تغذیه میشود: مطالعات فرهنگی و مطالعات ادبی که محصولات عامهپسند را فارغ از سطح سرگرمی، بستر تولید معانی و سیاستگذاریِ فرهنگی میدانند.
او گفت: استودیوهای بزرگ تجاری از پیکسار تا دیزنی همواره به دنبال پتانسیلهایی برای سیاستورزی ضمنی هستند؛ از اصلاحطلبی جنسیتی تا خلق آلترناتیوهایی که قواعد بازار و مصرف را به چالش میکشند.
او به داستان «مگان» اشاره کرد که در آن یک ربات با مراقبت افراطی از یک دختر بچه، تجربه طبیعی آسیبپذیری و سوگ را از او میگیرد و در نهایت، کودک توانایی مواجهه با واقعیت را از دست میدهد. نفیسی این مثال را با داستان پینوکیو مقایسه کرد: «در هر دو داستان، انسان با واقعیت مرگ و نقص مواجه میشود و میآموزد که بودن انسان با عیبها و محدودیتهایش ارزشمند است.»
نفیسی توضیح داد: در جهانی که همیشه نو، بهروز و حرفهای بودن ارزش محسوب میشود، محصولات فرهنگی عامهپسند به ما میآموزند چگونه از ضایعات و ناکامیها، آزادی و خلاقیت بسازیم.
نفیسی این دو قطب فهم را همزمان مثبت و متناقض خواند: از یک سو این محصولات میتوانند فضاهایی برای بازاندیشی و رهایی بخشی فراهم کنند، و از سوی دیگر بازتولید نفس همان نظام سرمایهداریاند که خواستار تولید نیاز و مصرف بیوقفه است.
یکی از محورهای سخنان نفیسی درباره ثابتانگاشتن مرزها بود: تفکیک میان زنده و غیرزنده، طبیعی و برنامهریزیشده، اصلی و جعلی، که اکنون بهواسطه فناوری و محصولات فرهنگی متزلزل میشود. او گفت: ما با هیولاهای دستساز انسانی روبهرو هستیم؛ موجوداتی که خود انسان آنها را ساخته اما میتوانند علیه سازندگان خود عمل کنند یا در بهترین حالت، ابزارهایی تبدیل به موجوداتی شوند که پیوند تازهای با عواطف انسانی برقرار میکنند.
نفیسی یادآورشد که این پیوند میتواند امکانات تازهای برای عدالت یا بیعدالتی ایجاد کند و نیاز به خوانشی نقادانه و بینرشتهای از آثار فرهنگی و فناوری را برجسته ساخت.
نفیسی در ادامه مجموعهای از پرسشهای اخلاقی و فرهنگی را مطرح کرد: اگر محصولات عامهپسند الگوهای عاطفی و رفتاری را شکل میدهند، چه کسانی از این شکلدهی سود میبرند؟ چگونه میتوان مرزهای بین سرمایه اجتماعی و سرمایه اقتصادی را شناسایی و تنظیم کرد؟ و مهمتر اینکه، وقتی ماشینها عواطف را تقلید یا تجربه میکنند، جایگاه انسان در تولید معنا و قضاوت کجاست؟
این استاد دانشگاه تأکید کرد: تکنولوژی وقتی خوب است که در خدمت انسان باشد. انسان باید اولویت داشته باشد و مرز میان انسان و ماشین روشن باشد. فیلمها و انیمیشنها به ما نشان میدهند که رباتها میتوانند ابزار عاطفه باشند، اما هرگز جای انسان را نمیگیرند.
او با اشاره به اهمیت نقد اخلاقی و فرهنگی چنین روایتهایی گفت: این آثار فرصتی برای بازاندیشی در مورد مراقبت، اخلاق، عدالت و هویت انسانی ایجاد میکنند و نشان میدهند که هوش مصنوعی ابزار است، نه جایگزین انسان.





