تعاونیها؛ نسخهای اجتماعی برای اقتصادِ بحرانزده
تعاونیها کسبوکارهای دموکراتیکی هستند که با مالکیت مشترک و سرمایهگذاری جمعی، اشتغال و ارزش محلی را تقویت میکنند. آنها با حمایت نهادی، اعتماد اجتماعی را میسازند و جایگزینی واقعی برای بنگاههای ناکام خصوصی و دولتی هستند.


تعاونیها کسبوکارهایی هستند که اعضا مالکیت و اداره آنها را به عهده دارند. اعضا در تعاونی معمولا همان کارگران، تولیدکنندگان و مصرفکنندگان هستند. آنها بر اساس قواعد دموکراتیک فعالیت میکنند و هر عضو یک رای دارد. تعاونی سود سرمایه را محدود میکند و مازاد درآمد در تعاونی یا به نفع اعضا بازتوزیع و یا دوباره در خود کسبوکار سرمایهگذاری میشود. این ساختار مهم است، زیرا تعیین میکند چه کسانی از تولید سود میبرند و تصمیمها چگونه گرفته میشوند: اعضا هم صدا و هم سهم دارند.
امروزه تعاونیها بخش بزرگی از فعالیتهای اقتصادی هستند. چند میلیون واحد تعاونی با چندصد میلیون عضو در سراسر جهان میتوانند جایگزینی واقعی برای شرکتهای خصوصی یا دولتی باشند که در فراهم کردن شغل، خدمات یا ارزشهای منصفانه جامعه شکست خوردهاند.
تصویر جهانی تعاونیها قابلتوجه است. بر اساس «دادههای دیدهبان جهانی تعاون ۲۰۲۳» در دنیا حدود سه میلیون تعاونی وجود دارد و برآورد میشود که آنها برای حدود ۲۸۰ میلیون نفر شغل ایجاد کردهاند. ۳۰۰ تعاونی در جهان در مجموع به اندازه تریلیونها دلار آمریکا گردش مالی گزارش کردهاند. این ارقام نشان میدهد تعاونیها در چه مقیاسی عمل میکنند.
چرا تعاونیها در رکود مقاومترند؟
سه سازوکار عملی توضیح میدهد چرا تعاونیها میتوانند در جایی موفق شوند که بنگاههای خصوصی یا دولتی ناکام میمانند. نخست، همسویی در مالکیت و شیوه اداره تعاونی است که باعث میشود مسئله کلاسیک نمایندگی یا همان جدایی منافع مدیران و مالکان کاهش یابد. در اینجا اعضایی که صاحب و تصمیمگیرنده هستند، انگیزه مستقیمی برای نظارت بر عملکرد و افزایش بهرهوری دارند. مسئلهای که صرف تصمیمگیری برای سود کوتاهمدت را کاهش میدهد.
همچنین چون هدف تعاونی کسب سود در کوتاهترین زمان ممکن نیست، افق زمانی بلندتری را در اختیار اعضا قرار میدهد. ثبات شغلی، سرمایهگذاری دوباره در ظرفیتها و آموزش در تعاونی بر توزیع فوری سود ترجیح دارد؛ ویژگیای که آنها را در دورههای رکود مقاومتر میکند.
تعاونی کارکردهای جمعی را درونی میکند. کارهایی که بازیگران کوچک و مستقل قادر به انجامشان نیستند، مانند تجمیع عرضه، بازاریابی مشترک، اعتبار داخلی و خدمات مشترک در تعاونی شکل میگیرد. دستاورد آن افزایش قدرت چانهزنی و صرفهجویی است. نمونه چنین کارکردی را میتوان در تعاونیهای تولیدکنندگان مشاهده کرد که جمعآوری، فرآوری و برندسازی را سازماندهی میکنند تا کشاورزان خرد سهم بیشتری از ارزش محصولاتشان به دست آورند.
ضعفهایی که تعاونیها میتوانند جبران کنند
بنگاههای خصوصی به دلایل گوناگونی شکست میخورند که تعاونیها از نظر ساختاری در زمینههای خاص توانایی بیشتری برای رفع آنها دارند. مالکان سودمحور که تحت فشار کوتاهمدت قرار دارند ممکن است حتی زمانی که ادامه تولید محلی از نظر اجتماعی بهتر است، کارخانهها را ببندند، داراییها را بفروشند یا سطح اشتغال را کاهش دهند. مشکلات ناشی از جدایی مالک و مدیر و همچنین مالکیت سوداگرانه میتواند ظرفیت تولیدی را تحلیل دهد.
شرکتهای دولتی هم به دلایل دیگری شکست میخورند: دخالت سیاسی، انتظار برای کمکهای دولتی، روابط پاداشمحور و استقلال مدیریتی، همگی ناکارآمدی و ضعف در پاسخگویی به نیاز کاربران ایجاد میکند. شوکهای نظاممند مانند فروپاشی ارزی، آزادسازی سریع بازار یا اختلال زنجیره تأمین ضعف هر دو مدل را آشکار میکند و اغلب به ورشکستگی و تعطیلی کارخانهها میانجامد.
در چنین مواقعی، اعضایی که منفعت مستقیم دارند انگیزه بیشتری برای راهاندازی دوباره یا حفظ تولید پیدا میکنند و مدل تعاونی میتواند مسیری معتبر برای نجات و سازماندهی دوباره باشد. البته مشروط به اینکه فضای قانونی و مالی کافی وجود داشته باشد. نمونههای تاریخی از کارخانههای «بازیابیشده» توسط کارگران نشان میدهد که اقدام جمعی میتواند ترک و رهاشدگی را به ادامه تولید بدل کند که نیازمند بهرسمیتشناخته شدن حقوقی، دسترسی به سرمایه و بازارهای باثبات برای بقا در درازمدت است.
شواهدی از موفقیت تعاونیها
«موندراگون» در باسک اسپانیا یک فدراسیون از تعاونیهای کارگری است که نهادهای مالی و آموزشی درونی دارد. مطابق با گزارشهای اخیر این مجموعه به فروش حدود ۱۱ میلیارد یورو رسیده و نزدیک به ۷۰ هزار نفر را به کار گرفته است. این اکوسیستم صنعتی-تعاونی از اعتبار داخلی، آموزش حرفهای و همبستگی میان تعاونیها برای رقابتی ماندن بهره میگیرد. «موندراگون» نشان میدهد که بنگاههای صنعتیِ کارگر-مالک میتوانند در مقیاس بزرگ عمل کنند، مشروط بر آنکه حمایتهای فدراسیونی مبتنی بر شبکهای از تعاونیها، اتحادیهها و ساختارهای پشتیبان وجود داشته باشد.
در هند نمونه دیگری وجود دارد. «فدراسیون بازاریابی شیر ایالتی گجرات» (GCMMF) که بیشتر با برند «آمول» شناخته میشود، یک فدراسیون تولید و بازاریابی است که میلیونها تولیدکننده شیر را از طریق تعاونیهای روستایی به یک واحد بزرگ فرآوری و برندسازی پیوند میدهد. آمارهای رسمی اخیر نشان میدهند روزانه دهها میلیون لیتر شیر جمعآوری میشود و گردش مالی سالانه آن در حد چندین میلیارد دلار است. این مثال شاهد آن است که ترکیب تجمیع و برندسازی به کشاورزان خرد امکان میدهد تا ارزش بسیار بیشتری نسبت به فروش در کانالهای غیررسمی بهدست آورند.
همچنین «کودومباشری» شبکهای زنانه با حمایت دولت هند است که به ترویج بنگاههای خرد و گروههای تعاونی میپردازد. گزارشهای دولتی نشان میدهد این شبکه برای بیش از ۳۲۳ هزار زن اشتغال ایجاد کرده است. این نمونه نشان میدهد ساختارهای تعاونیِ جامعهمحور، با پشتیبانی هدفمند عمومی، میتوانند همزمان ایجاد معیشت را در مقیاس گسترده ممکن کنند.
در منطقه پایین صحرای آفریقا نیز نمونههایی یافت میشود. مطالعات دانشگاهی در کنیا و دیگر نقاط نشان دادهاند تعاونیهای لبنی درآمد کشاورزان خرد را افزایش میدهند. برآوردهای معمول در مناطق نمونه حدود ۱۰ درصد بهبود را نشان میدهد. این تعاونیها همچنین با ارائه خدمات، هزینههای مبادله محصولات فاسدشدنی را کم میکنند. البته در آفریقا نتایج بسته به زمینه متفاوت است، اما یک الگوی مشترک را تأیید میکنند: هر جا تعاونیها تولیدکنندگان را به بازار و خدمات وصل کنند، درآمد خانوارها و ثبات بازار بهبود مییابد.
نمونه دیگر آرژانتین است. در این کشور بنگاههای بازپسگیریشده توسط کارگران مانند کارخانه «زانون» که اکنون با نام «فاسینپات» بهرهبرداری میشود نمونه زندهای از حفظ تولید توسط کارگران پس از تعطیلیها است. این جنبش که بنگاهها را به صورت تعاونی اداره میکند، صدها بنگاه را نجات داده و هزاران شغل را پس از بحران ۲۰۰۱ حفظ کرده است. این تجربهها امکان عملی تغییر را نشان میدهد، اما همچنین بر دشواریها تأکید دارد: دسترسی به سرمایه، نبردهای حقوقی و فشارهای رقابتی همچنان محدودیتهای مقیاسپذیری بلندمدت برای اشاعه تعاونیها هستند.
وضعیت تعاونیها در ایران
در ایران ۲۳۵ هزار تعاونی ثبت شده که از این تعداد ۱۰۵ هزار تعاونی فعال هستند. در این تعاونیها دو میلیون و ۷۰۰ هزار نفر مشغول به کارند اما تعاونیها هنوز نتوانستهاند بهصورت کیفی پاسخگوی کامل نیازهای جامعه باشند.
به گفته معاون امور تعاونیهای ایران، ۵۴ درصد از تعاونیها در حوزه تولیدی، ۱۵ درصد حوزه توزیعی و ۳۱ درصد در حوزه خدماتی فعالاند. فقط ۳۰ درصد از اعضا در تعاونیهای تولیدی مشغولاند و ۵۱ درصد در تعاونیهای توزیعی و ۱۹ درصد در تعاونیهای خدماتی کار میکنند. مطابق آمارها ۹ درصد کل اشتغال کشور در اختیار بخش تعاون است، درحالیکه ظرفیت ایجاد اشتغال تعاونیها حدود ۱۵ درصد است. همچنین تنها ۵.۵ درصد اقتصاد سهم تعاونیها در ایران است درحالیکه برخی کشورها با کمتر از ۴۰ هزار تعاونی بیش از ۱۰ درصد اقتصاد خود را در این بخش مدیریت میکنند.
در ایران تعاونیها با چالشهای مختلفی روبهرو هستند. سرمایه اندک و دسترسی ضعیف به منابع مالی، محدودیت آموزشی و فنی، رقابت با بنگاههای بزرگتر و با دسترسیهای بهتر، قوانین و مقررات اداری پیچیده و بوروکراسی و کوچک بودن مقیاس تعاونیها مهمترین چالشها هستند.
شکلدهی دوباره زندگی اجتماعی
فراتر از اقتصاد، شیوه حکمرانی تعاونیها مجموعهای از تمرینهای روزمره است؛ مجامع منظم، بحثهای دموکراتیک و حسابرسی جمعی که ظرفیت مدنی و اعتماد اجتماعی را میسازد. اعضا مهارتهایی در مذاکره و برنامهریزی مشترک به دست میآورند. پیوند محلی نیز اغلب جهتگیری سودمحور را به سمت نیازهای جامعه همچون سلامت، ثبات شغلی و خرید محلی سوق میدهد. با این حال، تعاونیها بهطور خودکار جوامع برابر ایجاد نمیکنند. آنها به حکمرانی فراگیر، شفافیت و پشتیبانیهای بیرونی نیاز دارند.
نقش سیاستگذاری بسیار تعیینکننده است. وجود قوانین شفاف تعاونی، دسترسی به سرمایه بلندمدت مانند بانکهای تعاونی، وامهای فرعی، صندوقهای بذر عمومی، کمکهای فنی و آموزشی و ساختارهای فدراسیونی است که خدمات مشترک ارائه میدهند. این امکانات تفاوت بین موفقیتهای پراکنده و مقیاسپذیری در سطح نظام را رقم میزنند. سیاستهایی چون خرید دولتی هدفمند و حمایت حقوقی از تبدیل بنگاههای در حال ورشکستگی به تعاونیهای کارگری، موانع بر سر راه تصاحب تعاونیِ شرکتهای ناکام را کاهش میدهد. نمونههای موفق یاد شده همگی خصلت مشابهی دارند؛ وجود یک چارچوب نهادی، از آموزش و منابع مالی گرفته تا دسترسی به بازار که اثرگذاری و مزیتهای ذاتی حکمرانی تعاونی را تقویت میکند.
موفقیت در عرصه عمل
تعاونیها نه درمان یکسان و همگانی برای همه شرایط بلکه جایگزین نهادی و عملیِ مبتنی بر شواهد برای بسیاری از موقعیتهایی هستند که در آنها بنگاههای خصوصی یا دولتی شکست خوردهاند. ترکیب کنترل اعضا، منافع و منابع مشترک و حمایتهای سطح فدراسیونی توضیح میدهد چرا تعاونیها میتوانند شغلها را حفظ کنند، زنجیرههای ارزش محلی را بازسازی کنند و ظرفیت مدنی را تقویت کنند.
نمونههای موفق نشان میدهند که تعاونیها زمانی در مقیاس بزرگ عمل میکنند که بهلحاظ حقوقی حمایت شوند و سرمایه صبور و حمایتهای فنی در دسترس داشته باشند. برای جوامع و سیاستگذارانی که با تعطیلیها و شکستها روبهرو هستند، تعاونیها باید بخشی مرکزی و پرمنبع از راهبردهای بهبودبخش باشند، نه بهعنوان جایگزین ایدئولوژیک، بلکه بهعنوان ابزاری نهادی که وقتی با سیاستگذاری عملگرایانه همراه شود، میتواند شغل، ارزش و ثبات اجتماعی ایجاد کند.





