آسیبهای شغلی نوظهور در عصر دیجیتال؛ از فرسودگی پنهان تا فروپاشی مرز کار و زندگی
در عصر دیجیتال، فرسودگی شغلی ناشی از سرعت بالا، چندوظیفگی و تعامل دائم با فناوری، ذهن شاغلان را فرسوده کرده است. شرایط شغلی امروز سلامت روان، جسم و زندگی اجتماعی افراد را تهدید میکند.


گوشه دنج اتاقش، محل کارش هم هست. همکار ندارد و صبح تا شب در سکوت کار میکند. از متن تبلیغاتی یک محصول گرفته تا سناریوی ویدئویی کوتاه و نوشتن کپشن در شبکههای اجتماعی، هر روز باید چند موضوع کاملاً متفاوت را پوشش دهد. ذهنش مدام بین این موضوعات جابهجا میشود. یک خستگی مرموز، آرامآرام در ذهنش تهنشین میشود. وقتی به روانپزشک مراجعه میکند، این جمله را میشنود: «شغلت دارد ذهنت را فرسوده میکند.»
همزمان با گسترش فناوریهای دیجیتال و دگرگونی ماهیت کار در دهههای اخیر، مفهوم فرسودگی شغلی نیز تغییر کرده است. آنچه پیشتر بهعنوان ساعتهای طولانی کار یا تعارض میان نقشهای شغلی و شخصی شناخته میشد، در مشاغل جدید شکلی پیچیده، پنهان و فناورمحور به خود گرفته است. پژوهشهای جدید نشان میدهد که در عصر دیجیتال، فرسودگی شغلی پدیدهای چندبعدی است که از درگیری مداوم انسان با فناوری و الزامات جدید سازمانی ناشی میشود.
سازمان جهانی بهداشت، فرسودگی شغلی را پیامد استرس مزمن شغلیِ مدیریتنشده همراه با خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و کاهش احساس کارآمدی تعریف میکند؛ این پدیده علاوه بر پیامدهای روانی مانند اضطراب، افسردگی و اختلال در تصمیمگیری، عوارضی همچون آثار جسمی، سازمانی و تحمیل هزینههای سنگین به نظامهای سلامت و اقتصاد را در پی دارد.
مریم، معمار است و بعد از سالها کار کردن، به دلیل قطع شدن بودجه شرکت تعدیل شده و بعد از آن به تولید محتوا در سایتهای مختلف مشغول است. او میگوید: «در حوزه معماری و گردشگری و کتاب به طور متمرکز کار میکردم. این کار را دوست داشتم. چون در خانه بودم، فضای خودم را داشتم و از پدر و مادرم که نیاز به کمک داشتند مراقبت میکردم. دعواهای با کارفرما دیگر نبود. فضایی آرام با زمینه مورد علاقه خودم داشتم.»
اما کار فریلنسری برای او نکات منفی هم دارد: «حقوقم خیلی کمتر شد، بیمه نداشت و تامین ابزار کار بر عهده خودم بود. گاهی هم سفارشی برایم نبود. در نهایت من هم مثل خیلی از بیثباتکارانی بودم که در این شهر پرسه میزنند.»
این تجربه تنها یک مورد فردی نیست، بلکه نشانه یک روند گسترده در دنیای کار مدرن است که در آن فشارها و سرعتِ محیط دیجیتال، ذهن و روان شاغلان را تحتتأثیر قرار میدهد. در این میدان مرز کار و زندگی محو شده، تمرکز تکهتکه شده و اختلالهای فردی، ریشهای شغلی پیدا کردهاند.
فاطمه منتظر، کارشناس مدیریت و طراح سازمانهای دولتی پژوهشی اخیرا انجام داده که در آن میگوید تحول بازار کار، شکل تازهای از آسیب شغلی را بهوجود آورده است: «اگر در مشاغل کلاسیک، خطر عمدتاً متوجه جسم بود، در مشاغل نوظهور دیجیتال، ذهن و روان در معرض فرسایش قرار گرفتهاند. سرعت بالای تولید، چندوظیفگی مداوم، وابستگی به شاخصهای لحظهای عملکرد و نبود مرز روشن میان زمان کار و زندگی شخصی، ترکیبی ساخته که فشار روانی را به وضعیت عادی کار تبدیل کرده است.»
از نظر او دیجیتالیشدن سازمانها از طریق هوش مصنوعی، کلانداده، پلتفرمهای کاری، دورکاری، نظارت هوشمند و ارتباطات دائمی ساختار کار، نقشها و انتظارات شغلی را دگرگون کرده است: «برخلاف تصور خوشبینانهای که دیجیتالسازی را ذاتاً تسهیلگر میداند، این تحولات اغلب باعث افزایش بار شناختی، فشار اطلاعاتی، شتاب کاری و ابهام نقش میشوند.»
تکنواسترس؛ نگرانی عصر اعلانها و الگوریتمها
کار در دنیای امروز برای بسیاری از افراد از محیطهای صنعتی و کارگاهی به صفحه نمایش منتقل شده است. در گذشته بدن در خط تولید فرسوده میشد، اما امروز ذهن در چرخه سوئیچکردن بین موضوعات مختلف و فرود بیوقفه اعلانها تحلیل میرود.
مریم از تجربه ورود هوش مصنوعی به کار تولید محتوا میگوید: «من با یک آژانس دیجیتال مارکتینگ کار میکردم که شرایط خوبی داشت. این تا زمانی بود که هوش مصنوعی آمد. تا قبل از آن باید هفتهای دو هزار و 500 کلمه تحویل میدادیم، اما بعد از آن شد 6 هزار کلمه. در همین حین تعداد نیروها از 15 نفر به چهار نفر رسید. 10 نفر بیکار شدند، چون نظر کارفرما این بود که با وجود هوش مصنوعی لازم نیست نیرو کاری انجام دهد. اما متوجه نبود که اگر کار با آن را بلد نباشی بسیار زمانبر و سخت است و در نهایت هم فقط یک کمک است.»
شکل کار او هم پس از ورود هوش مصنوعی تغییر کرده است: «بعد از کم شدن نیروها حوزههای کاری من زیاد شد. دیگر باید هر محتوایی را مینوشتم. مثلا در روز مطالبی در مورد تحلیل بازار طلا، قیمت ماشین، مکمل بدنسازی و انواع موضوعهای دیگر مینوشتم. در 6 ساعت باید محتوای زیادی را تحویل میدادم. اگر کمتر از آن کار میکردم از نظر مالی برایم بهصرفه نبود.»
منتظر، مفاهیم جدید حوزه کار را چنین تبیین میکند: «از چند دهه قبل مفهومی به نام «تکنواسترس» به ادبیات حوزه کار وارد شده است. این نوع استرس نه از حجم کار، بلکه از الزام دائمی به تعامل با فناوری، یادگیری مداوم ابزارهای جدید و پاسخگویی بیوقفه در محیطهای دیجیتال ناشی میشود. در شرایطی که کار مرز زمانی، مکانی و حتی روانی ندارد، کارکنان احساس میکنند واقعاً از کار خارج نمیشوند. حتی در زمان استراحت، ذهن آنها درگیر پیامها و انتظارات پاسخ فوری است.»
چندوظیفگی مداوم و هزینه شناختی آن
مطالعات انجامشده در حوزه فرسودگی شغلی نشان میدهد که در عصر دیجیتال خستگی ذهنی با کاهش تمرکز، اختلال خواب، تحریکپذیری و از دست رفتن احساس معنا در کار همراه است. جابهجاییهای سریع، هزینه شناختی دارد و در بلندمدت میتواند به اختلال تمرکز، کاهش حافظه کاری و خستگی شدید ذهنی منجر شود. در چنین شرایطی، بروز یا تشدید علائمی که به اختلالهای توجه شباهت دارند، پدیدهای است که متخصصان آن را قابل پیشبینی میدانند.
این نوع آسیب شغلی حالا گریبان مریم را هم گرفته است: «از انجام کارهای مختلف خیلی اذیت شدم. توجه مداوم به حوزههایی که پیگیری میکردم برایم سخت بود. بعد از مدتی به روانپزشک مراجعه کردم و او حالتهای ADHD (نقص توجه) را در من تشخیص داد. درحالیکه من همیشه آدم متمرکزی بودم. مدتی دارو مصرف کردم اما الان نمیتوانم مرتب به پزشک مراجعه کنم. هزینهها بسیار بالاست و از پس آن برنمیآیم.»
کارشناس طراحی سازمانها در این زمینه میگوید: «آنچه در نگاه اول بهصورت خستگی، بیحوصلگی یا افت تمرکز دیده میشود، برای تعداد زیادی از شاغلان حوزههای دیجیتال به یک مسئله پایدار روانی تبدیل شده است. تولیدکنندگان محتوا، کارکنان پلتفرمها و کسانی که ساعتهای طولانی پشت میز و صفحه نمایش کار میکنند، بیش از گذشته از آشفتگی ذهنی، اضطراب و ناتوانی در تمرکز حرف میزنند.»
روزبه، روزنامهنگاری است که به دلیل حقوق ناکافی در مطبوعات، به تولید محتوا روی آورده است. او از روند روزهای کاری خود میگوید: «اوایل برایم خوشایند بود که پول بیشتری درمیآورم و وقتم هم به طور کامل برای خودم است. اما بعد از مدتی دچار ایدههای نیمهکاره، پرشهای مکرر ذهنی، گم کردن خط مطالب و فراموشیهای تکرارشونده شدم.»
در کنار پیامدهای روانی، آسیبهای جسمانی نیز شکل تازهای به خود گرفتهاند. کار طولانیمدت با صفحهنمایشها، جلسات آنلاین و کاهش تحرک، به افزایش اختلالات اسکلتیـعضلانی، خستگی چشم و سردردهای مزمن منجر شده است.
شاید یکی از عمیقترین آسیبهای شغلی عصر دیجیتال، در سطح اجتماعی و سازمانی رخ میدهد. کاهش تعاملات رودررو، گسترش دورکاری و وابستگی به پلتفرمهای دیجیتال، حس تعلق سازمانی را تضعیف کرده و در برخی موارد به انزوای شغلی انجامیده است.
روزنامهنگار سابق در این زمینه میگوید: «با اینکه کمتر از قبل کار میکنم، همیشه احساس میکنم خستهام، ساعت خوابم به هم ریخته و خیلی از کارها را مدام عقب میاندازم. قراردادی در بین نیست و مدیر سایت میتواند هر لحظه عذرم را بخواهد. در واقع امنیت شغلی وجود ندارد. فکر میکنم ارتباط و صحبت با همکاران و رفتن به محل کار مرا از افسردگی دور میکرد.»
منتظر، کارشناس طراحی سازمانی تاکید میکند: «این آسیبها بهطور یکنواخت توزیع نشدهاند. پژوهشها از تفاوتهای نسلی، جنسیتی و شغلی در تجربه تکنواسترس خبر میدهند. برخی گروهها، بهویژه کارکنان میانسال یا کسانی که همزمان مسئولیتهای خانوادگی دارند، فشار بیشتری را از ناپدید شدن مرز کار و زندگی متحمل میشوند. در مقابل، نسلهای جوانتر اگرچه مهارت دیجیتال بالاتری دارند، اما بیشتر در معرض اضافهبار اطلاعاتی و فرسودگی شناختی قرار میگیرند.»
انگشت اتهام به سوی فرد شاغل
مقایسه این وضعیت با مشاغل گذشته، نشان میدهد که تغییر صرفاً در ابزار کار نبوده، بلکه در نوع فشار هم بوده است. قبلا فرسودگی شغلی قابل مشاهده و اندازهگیری بود؛ بدن خسته میشد، آسیب میدید و امکان استراحت یا جبران وجود داشت. امروز اما فرسودگی ذهنی پنهان میماند. فرد همچنان کار میکند، اما تمرکز، انگیزه و کیفیت زندگیاش بهتدریج کم میشود. این در حالی است که در موارد زیادی مدیران سازمان، افراد را مقصر ناکامیهای کسبوکارشان میدانند.
زانیار بیانی، صاحب یک پلتفرم در فضای مجازی است. او همچنان در کنار نیروهای خود تولید محتوا میکند و میگوید: «مسئله آسیبهای مشاغل دیجیتال اغلب به سطح فردی تقلیل داده میشود. همواره از شاغلان خواسته میشود مدیریت زمان را بهتر یاد بگیرند، مقاومتر باشند یا در نهایت به درمان فردی روی بیاورند. این رویکرد، نقش ساختارهای شغلی را نادیده میگیرد.»
بیانی معتقد است وقتی ماهیت کار بر سرعت، فشار دائمی و نبود مرز استوار است، نمیتوان انتظار داشت که راهحل صرفاً در تغییر رفتار فردی خلاصه شود: «در چنین شرایطی، شغل خود به عاملی آسیبزا تبدیل میشود. بنابراین پلتفرم و نقش سازمانی آن باید با فراهم کردن شرایط مناسبتر، به کاهش آسیبها منجر شود.»
در نهایت، اگر تحولات تازه شغلی بدون توجه به سلامت روانی، جسمانی و اجتماعی نیروی کار پیش برود، هزینههای پنهان آن در قالب افزایش فرسودگی و بحرانهای انسانی در محیطهای کاری بروز میکند. همه اینها نشان میدهد که عصر دیجیتال فقط به ابزارهای نو نیاز ندارد، بلکه به تعریف تازهای از کار سالم هم محتاج است.





