تورم، معیشت و خطر؛ سهگانه فرساینده کارگران معادن زغالسنگ طبس
طبس شهری است که نبض اقتصادش با معادن زغالسنگ میتپد؛ شهری که بخش بزرگی از اشتغال و معیشت مردمش به کار در دل زمین گره خورده است. با این حال، کارگران این معادن، که یکی از سختترین و پرخطرترین مشاغل کشور را بر عهده دارند، این روزها بیش از هر زمان دیگری زیر فشار همزمان تورم، ناامنی شغلی و فرسایش روانی قرار گرفتهاند.

به گزارش آتیهآنلاین، ابراهیم رحیمیان، دبیر اجرایی خانه کارگر طبس، با ترسیم تصویری از وضعیت موجود میگوید مشکلات کارگران نهتنها کاهش نیافته، بلکه با شتاب تورم و افزایش فشارهای اقتصادی، هر روز عمیقتر شده است.
به گفته رحیمیان، کار در معادن زغالسنگ در زمره مشاغل سخت و زیانآور قرار دارد؛ شغلی که با خطرات جانی، فشار جسمی شدید و فرسودگی زودرس همراه است. با این حال، مسیر اداری و قانونی برای به رسمیت شناختن کامل این سختیها و دریافت تأییدیههای مرتبط، خود به چالشی جدی برای کارگران تبدیل شده است؛ چالشی که سالهاست حلنشده باقی مانده و بر نارضایتیها افزوده است.
اما آنچه بیش از همه زندگی کارگران را تحت تأثیر قرار داده، وضعیت معیشتی آنهاست. رحیمیان با اشاره به تورم بیسابقه ماههای اخیر تأکید میکند که رشد قیمتها دیگر تدریجی نیست و بهصورت روزانه ادامه دارد؛ رشدی که بیش از همه کالاهای اساسی را هدف گرفته است. به گفته او، نمونههای سادهای مانند افزایش بیش از دو برابری قیمت اقلام خوراکی، نشان میدهد که قدرت خرید کارگران با سرعتی نگرانکننده در حال سقوط است، در حالی که دستمزدها هیچ تناسبی با این جهش قیمتی ندارند.
رحیمیان در عین حال تأکید میکند که قصد مقصر جلوه دادن یکجانبه کارفرمایان را ندارد. به باور او، بسیاری از کارفرمایان معادن نیز درگیر مشکلات مالی گستردهاند و گاه حتی در پرداخت حقوق حداقلی یا مزایای جانبی ناتوان هستند. با این وجود، آسیب اصلی متوجه کارگر است؛ نیروی کاری که تنها سرمایهاش توان جسمیاش است و تمام زندگیاش به دستمزدی وابسته است که اغلب با تأخیر یا بهصورت ناقص پرداخت میشود. به گفته او، بخش قابل توجهی از مزایا و پرداختهای جانبی، از جمله کارتهای هدیه و فوقالعادهها، عملاً به کارگران نمیرسد.
دبیر اجرایی خانه کارگر طبس، ریشه بخشی از این بحران را در ساختار معیوب صنعت زغالسنگ میداند. او به ایلنا میگوید شرکتهای زغالسنگ در ابتدای زنجیره تولید قرار دارند؛ جایی که بیشترین خطرات متوجه کارگران است، اما کمترین سود نصیب تولیدکننده میشود. این شرکتها اغلب با یک یا چند مشتری محدود روبهرو هستند که پرداخت مطالبات را با تأخیرهای طولانی انجام میدهند. در مقابل، هرچه به مراحل پایانی زنجیره و فرآوری نزدیک میشویم، سود افزایش مییابد، بیآنکه سهمی عادلانه به تولیدکننده و کارگر برسد.
پیامدهای این وضعیت تنها اقتصادی نیست. رحیمیان میگوید فشار معیشتی بهتدریج به روح و روان کارگران و خانوادههایشان منتقل میشود. ناتوانی در تأمین نیازهای ساده یا حتی خرید یک هدیه کوچک برای مناسبتهای خانوادگی، احساس شرمندگی و فرسودگی روانی را تشدید میکند؛ فشاری که آرام و بیصدا بنیان زندگی خانوادگی را تحت تأثیر قرار میدهد.
این فشار روانی، به گفته او، مستقیماً با ایمنی کار گره خورده است. وقتی ذهن کارگر درگیر تأمین معاش باشد، تمرکز لازم برای رعایت اصول ایمنی کاهش مییابد؛ مسئلهای که در معادن زغالسنگ میتواند به حوادث جبرانناپذیر منجر شود. افزایش حوادث و شبهحوادث کاری در ماههای اخیر، از نگاه او زنگ خطری جدی است.
رحیمیان در پایان با اشاره به «حق تونل» میگوید این حق که برای جبران کار در محیطهای زیرزمینی و پرخطر تعریف شده، یا پرداخت نمیشود یا آنقدر ناچیز است که تأثیر معناداری بر زندگی کارگران ندارد. او هشدار میدهد بلاتکلیفی دائمی درباره دریافت دستمزد و مزایا، امنیت روانی کارگران را به مرز بحران رسانده و ادامه این روند، هم معیشت و هم جان آنها را با تهدیدی جدی مواجه خواهد کرد.
