کتابداران؛ حلقه گمشده میان مردم و دانش
بررسیها نشان میدهد مراجعه به کتابخانهها در سالهای اخیر روندی نزولی داشته است. روزهای آخر آبان ماه و هفته کتاب، فرصتی برای بازنگری به وضعیت کتابخانهها و همچینن نقش کتابداران بهعنوان الگوهای رفتاری برای مخاطبان کتاب است.


کتابخانهها خلوتتر از قبل شدهاند. دیگر آدمها مدام با کتابهایی زیربغل نمیروند و بیایند. گویی زور اینترنت و گوشی هوشمند بیشتر بوده و مردم را درگیر خود کرده است. با این وجود همچنان کتابداران در کتابخانهها آماده به خدمت حضور دارند. بررسی نقش این گروه در عرصه فرهنگ جامعه و اطلاع مردم از وظایف اصلی آنها اهمیت زیادی دارد.
رشته و شغل کتابداری یا دقیقتر «علوم کتابداری و اطلاعرسانی» که امروز به «علم اطلاعات و دانش شناسی» تغییر کرده و افراد شاغل در آن بر خلاف ظاهر، نقشی اساسی در پیوند خواننده با کتاب دارند. مهناز که حالا روزهای میانسالی را میگذراند، میگوید: «اولین کتابداری که دیدم نقش مربی و هدایتگر را برای من داشت. هنوز هم او را فراموش نکردهام. وقتی ما بی هدف به قفسهها سر میزدیم و نمیدانستیم چه چیزی را بخوانیم، او به ما کتاب معرفی میکرد. بعدها فهمیدیم که این کار را بسیار هدفمند و طبق یک برنامه انجام داده است.»
در ایران، شبکه کتابخانههای عمومی تحت پوشش نهاد کتابخانههای عمومی کشور تا پایان شهریورماه ۱۴۰۴ شامل ۴۱۶۷ نقطه در حال خدمت بوده است. از این میان ۲۲۷۳ باب کتابخانه عمومی، ۱۲۶۴ پیشخوان خدمات کتابخانهای، ۴۴۲ نقطه خدمت تحت پوشش کتابخانه سیار و ۱۸۸ باب سالن مطالعه بخش خصوصی هستند. تعداد کتابخانههای عمومی در استانها متفاوت است؛ برای مثال استان تهران با ۳۳۷ کتابخانه رتبه اول را دارد.
اگرچه شبکه فیزیکی گسترده است، اما میزان مراجعه کاربران به این مراکز کاهش یافته است. بر اساس دادههای منتشر شده، مراجعه به کتابخانههای عمومی در سال ۱۳۸۱ نزدیک به حدود ۴۰ میلیون نفر-دفعه گزارش شده بود، این رقم در سال ۱۳۹۰ به بیش از ۷۳ میلیون نفر-دفعه رسید، اما پس از آن روندی کاهشی در پیش گرفت؛ در سال ۱۳۹۸ حدود ۵۲ میلیون نفر-دفعه ثبت شده و در دو سال انتهایی دهه ۹۰ با شیوع ویروس کرونا به حدود ۳۴ میلیون نفر-دفعه سقوط کرده است.
کتابداران؛ متخصصان علوم کتابخانه و اطلاعات
با وجود کاهش مراجعه به کتابخانههای سنتی، اهمیت این رشته نه تنها کم نشده، بلکه ماهیتش تغییر کرده است؛ از نگهداری منابع به سمت مدیریت هوشمند اطلاعات در محیطهای فیزیکی و دیجیتال. وفا قبادپور، کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی، دارای مدرک دکتری مدیرت و نوآوری و مدیر «خانه فرهنگ نور دانش» درباره ماهیت این رشته و شغل میگوید: «قبل از هرچیز باید یک سوءتفاهم را برطرف کنیم. تا وقتی این سوءتفاهم وجود دارد، گفتوگوی ما درباره اهمیت این رشته در یک سطح مشترک ذهنی پیش نمیرود. برای صحبت درباره نقش و اهمیت این حوزه، باید ابتدا ببینیم با تغییر علایق مردم، کاهش مراجعه به کتابخانهها و تحول کارکرد سنتی کتابخانهها، آیا در این رشته هنوز میتوان نقشی قابل دفاع دید یا نه.»
او ادامه میدهد: «در آغاز ترجمه عنوان این رشته، خطایی رخ داد؛ خطایی مشابه بسیاری از مشکلاتی که در حوزه ترجمههای علمی در کشور ما اتفاق میافتد. ما گاهی در معادلگزینی واژهها اشتباهاتی میکنیم که باعث میشود دهها سال درباره یک مفهوم علمی دچار سوءبرداشت باشیم و مطابق ذهنیت خودمان درباره چیز دیگری صحبت و کار کنیم، در حالی که همان اصطلاح در دنیا معنای متفاوتی دارد. وقتی به مشکل میخوریم، تازه برمیگردیم به اصل مفهوم و میبینیم ریشه خطا، همان خطای ترجمه بوده است.»
قبادپور توضیح میدهد: «یکی از این خطاها، ترجمه واژه « Library & Information sceince» بوده است. اگر آن را واژهبهواژه ترجمه کنیم، میشود «علوم کتابخانه و اطلاعات». اما ما آن را به «کتابداری» تقلیل دادیم و مفهوم را تا سطح «نگه داشتن کتاب» پایین آوردیم. حال آنکه این حوزه با مفهوم اطلاعات، سازماندهی اطلاعات و دسترسپذیر کردن اطلاعات تفاوت اساسی دارد. در این رشته، شما اطلاعات مرتبط را مطالعه و برای جامعه قابل استفاده میکنید.»
به گفته او وقتی نقش تاریخی متخصصان علوم کتابخانه و اطلاعات را در توسعه فرهنگی ایران مرور میکنیم، متوجه میشویم سلولهای بنیادین توسعه فرهنگی ما همین افراد بودهاند. مثال روشن آن، خانم لیلی امیرارجمند است؛ بنیانگذار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. کسی که ما سنتاً «کتابدار» مینامیدیم، اما کارش عملاً ترویج فرهنگ مطالعه و توسعه فرهنگی بود. در اینجا مطالعه و توسعه فرهنگی حاصل از مطالعه دال مرکزی است.
او ادامه میدهد: «حالا که من با یک جستوجوی ساده در گوگل یا استفاده از هوش مصنوعی به اطلاعات میرسم، چرا باید به متخصص اطلاعات نیاز داشته باشم؟ ما در مواجهه با هر محمل اطلاعاتی، اغلب به مشاور و راهنما نیاز داریم. هرچند زبان سیستمها به زبان انسان نزدیک شده و هوش مصنوعی امکان تعامل طبیعی را فراهم کرده، اما رسیدن به اطلاعات باکیفیت و مرتبط، همچنان نیازمند راهنمایی است. این افراد در محیطهای آکادمیک آموزش دیدهاند تا بتوانند جریان اطلاعات و دانش را در جامعه تزریق کنند و نقش تزکیهگری اطلاعات را بر عهده دارند.»
الهام اسماعیلی، کتابدار میگوید: «کتابداران همچنان برای مردم ناشناختهاند. بسیاری تصور میکنند کار کتابدار فقط امانت دادن کتاب است، در حالی که کار گستردهتر از این است و کتابداران باید درباره کارشان بیشتر بنویسند و با مردم ارتباط برقرار کنند.»
احیای کتابخانهها؛ کلید بقای کلمات
یکی از مسائلی که امروز ذهن مدیران فرهنگی را به خود مشغول کرده بازگرداندن مردم به کتابخانه است. قبادپور بر این باور است که امروز ارتباط میان مردم و کتابداران مثل گذشته نیست و حتی این ارتباط در جاهایی قطع شده است. امروز مردم بسیار کمتر از قبل به کتابخانه مراجعه میکنند. این روند جهانی است و فقط به ما مربوط نمیشود. باید بپذیریم که محمل مطالعه از منابع چاپی به منابع دیجیتال تغییر کرده است.
الهام اسماعیلی، کتابدار «خانه کتابدار کودک و نوجوان» روند مراجعه به کتابخانه را در سالهای اخیر اینطور اعلام میکند: «در این سالها نوسانهای زیادی را تجربه کردهام. وضعیت در مجموع نوسان داشته است. پیش از کرونا روند رو به رشد داشتیم و میزان مراجعه به کتابخانه بالا بود. کرونا مراجعه را تقریباً دو سال به صفر رساند و بعد از آن دوباره روند صعودی شروع شد.»
به گفته او مسئله دیگر این است که فضای مجازی وقت زیادی از مردم میگیرد و یکی از عوامل کاهش مراجعه به کتابخانههاست. در حوزه کودکان تأثیر فضای مجازی چندان پررنگ نیست. بیشتر انیمیشنها و بازیها رقبای جدی کتاباند. بچهها وقت زیادی را صرف تماشای انیمیشن یا بازی میکنند. در مورد شبکههای اجتماعی، شاید نوجوانان ۱۳ تا ۱۸ سال که گوشی شخصی دارند، وقت قابلتوجهی را با دوستانشان در این فضا میگذرانند و این میتواند رقیب کتاب شود.»
اسماعیلی، نقش کتابدار را به عنوان یک راهنما برای بچهها مهم میداند: «تلاش میکنم برای هر کودک خط فکری متناسب با سن و علایقش طراحی کنم. کودکان ابتدا پراکندهخوانی میکنند یا دنبال کتابهایی میآیند که دوستانشان معرفی کردهاند، اما شاید مناسب سن یا روحیهشان نباشد. با شناخت تدریجی، کتابهای مناسب را پیشنهاد میدهم. علاوه بر این، برای علاقهمند کردنشان به کتابخانه، کارهای کوچک به آنها میسپارم: مرتب کردن قفسهها، نوشتن ورودی کتابهای جدید، ثبت کتابها و کارهایی که باعث ارتباطشان با فضا و کتاب میشود. در گفتوگوها هم نویسندگان ایرانی جدید یا کتابهای مناسب مسائل دوران رشدشان را به آنها معرفی میکنم.»
قبادپور نیز از تجربیات خود در کتابخانهها میگوید: «من طی 11 سالی که در میز امانت کتابخانه با ذائقه مردم سروکار داشتم، برخلاف بسیاری از گزارشهای رسمی، مشاهده کردم مردم ما به شدت به محتوای فرهنگی و بهویژه کتاب علاقهمندند. این تجربه میدانی من است. اما مشکل اینجاست که اگر جامعه برای صد نوع سلیقه مختلف، به کتاب نیاز داشته باشد، ما شاید فقط برای پنج نوع آن، کتاب داریم. نیازهای متنوع مردم با منابع موجود پوشش داده نمیشود. مردم «کتاب بالینی» خود را ـ کتابی که برای حل مسئله، پاسخ دادن به نیاز یا تغذیه علاقهشان لازم است ـ پیدا نمیکنند. وقتی کتاب مورد علاقهشان وجود ندارد، طبیعی است که سراغ کتاب نمیآیند.»
به باور این متخصص به جای اینکه کتابخانهها براساس ذائقه و نیاز مردم سازماندهی شوند، تبدیل شدهاند به انبارهایی از کتابهایی که اغلب کسی آنها را نمیخواند. کتابهایی که اگر رایگان هم به مردم بدهید، نمیگیرند. کتابهایی که باید به چرخه تولید برگردند و دوباره تبدیل به کاغذ شوند. بخش بزرگی از این مسئله، مدیریتی و ناشی از برداشت نادرست از مطالعه و نادیده گرفتن تنوع نیازها و علایق جامعه است. وگرنه وقتی مردم کتاب مناسب سلیقهشان پیدا کنند، برای خریدنش صف می کشند و حتی بازار سیاه کتاب شکل میگیرد.
قبادپور توضیح میدهد: «کتابخانه در بسیاری از کشورهای دنیا، نهادی اجتماعی برای بهاشتراکگذاری دانش و دیدار و تعامل فرهنگی است. کتابخانه فقط انبار کتاب نیست، بلکه بخشی زنده از جامعه است. مردم باید بتوانند روزانه به دلایل مختلف به کتابخانه مراجعه کنند؛ از خواندن کتاب گرفته تا بهرهبردن از فضای آرام، صندلی راحت و دور شدن از فشارهای جامعه. حتی در برخی کشورها مثل ژاپن، در تابستانها صدها شهروند فقط برای استفاده از فضای خنک و خواندن کتاب به آنجا پناه میبرند.»
از نظر او هرچه نگاه ما به کتابخانه قالبیتر و خشکتر باشد، کتابخانهها متروکهتر میشوند. کتابخانه میتواند پاتوق فرهنگی محله باشد؛ محلی برای نشستها، دیدار نویسندگان، برنامههای محلی و تعاملات فرهنگی. در دهه چهل، کانون پرورش فکری کودکان از کتابخانه برای توسعه فرهنگ عمومی استفاده میکرد.
این متخصص علوم کتابخانه درباره گسترش فضای مجازی و کاهش مراجعه به کتابخانهها میگوید: «ما باید بپذیریم که محملهای اطلاعیابی تغییر کرده و وارد فضای مجازی شده است. اما هرچه بیشتر در فضای مجازی حرکت میکنیم، مشکلات تازهای را تجربه میکنیم؛ مشکلاتی که نیاز به منتورها، مشاوران و متخصصان اطلاعات را افزایش میدهد. این متخصصان همان کتابداران عصر حاضرند.»
فضای فرهنگی؛ فراتر از کتابخانه
امروزه از روشهای زیادی برای جذب مخاطب در خانههای فرهنگ و کتابخانهها صحبت میشود. راهکارهای مفید برای دعوت از مردم برای حضور در فضای کتابخانه از نظر قبادپور این است: «در مراکز فرهنگی نیازها متنوع است. مردم به دلایل مختلف مراجعه میکنند. در مجموعهای که من حضور دارم، فعالیتهای ادبی، شعر و حتی بخشهایی مرتبط با موسیقی فعالند. برخی افراد نه تنها به موسیقی علاقهمندند، بلکه مشارکت هم میکنند. در مراکزی که کتابخانه داشتهاند، تلاش کردهایم فضایی باشد که مردم علاوه بر دسترسی به منابع، از حضور در فضا لذت ببرند. فضا باید گرم، دلنشین و پذیرنده باشد.»
او ادامه میدهد: «هدف ما این بوده که مراجعهکننده احساس کند این مرکز فرهنگی خانه دوم اوست؛ فضایی متعلق به خودش. افراد باید بتوانند در طراحی و اجرای برنامههای فرهنگی عاملیت داشته باشند و ایدههایشان را آزادانه اجرا کنند. این امر دلبستگی ایجاد میکند، شبکههای دوستی و انتقال معنا و اندیشه را شکل میدهد و بر تابآوری اجتماعی، آرامش و کیفیت زندگی اثر میگذارد. فرهنگ از امر انتزاعی خارج میشود و به تجربه زیسته کیفیت میدهد.»
اسماعیلی هم اهمیت برنامههای چندمنظوره در محیط کتابخانه را بسیار مهم میشمارد: «این کار برای جذب مخاطب لازم است. برای گروه سنی زیر شش سال جلسات تصویرخوانی با مربی داریم. دانشآموزان دبستان، حلقههای مطالعاتی موضوعی دارند. بزرگسالان هم حلقههای مطالعاتی و نشستهای گفتوگومحور درباره کتابها دارند. نمایش انیمیشن، فیلم و باشگاههای کتابخوانی هم برگزار میکنیم.»
نزدیک شدن به علاقه کودکان؛ راه ورود آنها به کتابخانه
برای اینکه کودکان کتابی را در دست بگیرند و بخوانند خانواده و سایر نهادهای اجتماعی باید تلاشهای زیادی بکنند. اسماعیلی میگوید: «داشتن اسباببازی و اتاق بازی در کتابخانه کودک بسیار تأثیرگذار است. فضایی مثل اتاق بازی، فرش برای نشستن، یا بازیهای فکری دونفره و گروهی، کودکان را جذب میکند و حتی انجام تکالیف گروهی را برایشان ممکن میکند. کتابخانه ما چنین فضایی دارد و استقبال خوبی هم میشود. به نظر میرسد نهاد کتابخانههای عمومی هم به این سمت میرود. به هر حال کتابخانه کودک و نوجوان فضای ساکتی نیست؛ بچهها علاقه زیادی به بازی دارند و این طبیعی است.»
او ادامه میدهد: «بیشترین مراجعه کودکان و نوجوانان در تابستان است؛ زمانی که اگر زمانشان با کلاسهای متفرقه پر نشود، میتوانند فرصت کتابخوانی داشته باشند. خانوادهها معمولاً کتابخانه را برای تقویت روانخوانی و درک مطلب انتخاب میکنند، در حالی که کمتر توجه میشود ادبیات میتواند قدرت تخیل، خیالورزی و تفکر انتزاعی را تقویت کند.»
اسماعیلی درباره علاقه بچهها به انواع مختلف کتاب میگوید: «در بازه ۴ تا ۱۰ سال و تا پایان دبستان، کودکان به کتابهای تصویری، کمیک و داستانهای ماجراجویانه علاقهمندتر شدهاند؛ چیزهایی که فراتر از زندگی روزمرهشان باشد و هیجان ایجاد کند. حوصله رمانهای طولانی یا داستانهای کمهیجان را ندارند.
بسیاری از آثار تالیفی ما با روحیات کودک ایرانی هماهنگ نیستند. انگار نویسندگان کودک و نوجوان امروز را نمیشناسند. کودکان خودشان را در داستانهای فارسی پیدا نمیکنند، اما کتابهای ترجمه برایشان جذابتر است چون معمولاً جهانیتر و فراتر از محدودیتهای جغرافیایی نوشته شدهاند. در سه چهار سال اخیر علاقه به کمیک و کتابهای تصویری بیشتر هم شده است.»
او دلیل علاقه بیشتر کودکان به کتابهای ترجمه را اینطور بیان میکند: «به تجربه میگویم که بچهها شخصیتهای کتابهای فارسی را باورپذیر نمیبینند. انگار شخصیتها ساخته ذهن نویسندهاند و نسبتی با کودک امروز ندارند. داستانها معمولاً کمهیجان، کمماجرا و خطیاند».
از سخنان کتابداران میتوان نتیجه گرفت که کاهش مراجعه به کتابخانهها در ایران نشانهای از افول نیست بلکه نشاندهنده یک تغییر است، تغییری که اگر نادیده گرفته شود، ممکن است کارکرد کتابخانهها کاهش یابد و وضعیت شغلی کتابداران دچار تنزل شود. اگر کتابخانهها و کتابداران بتوانند خود را بازتعریف کنند، میتوانند به «مرکز جامعه» تبدیل شوند؛ فضایی برای کار گروهی، آموزش، تعامل دیجیتال، فعالیت فرهنگی و محلی.





