آیا کشاورزی شهری میتواند جهان را سیر کند؟
دیوید فاریه (David Farrier) استاد ادبیات و محیط زیست در دانشگاه ادینبرو و نویسنده کتاب «نبوغ طبیعت: درسهای تکامل برای سیارهای در حال تغییر» است. مقاله زیر به قلم فاریه در نشریه گاردین منتشر شده است. او در این مقاله اشاره میکند که چرا کشاورزی دیگر ضرورتا روستایی نخواهد ماند. فاریه معتقد است که شیوههای کشت و برداشت محصول در شهرها هم میتوانند راهحل مناسبی برای تامین غذای جمعیت در حال رشد کره زمین باشند.

در سال 1982، هنرمند مجار-آمریکایی «آگنس دنس» ۲.۲ هکتار گندم در زمینهای متروکهای در «پارک باتری» نزدیک به برجهای تازه ساختهشده مرکز تجارت جهانی نیویورک کاشت. برجها بر فراز مزرعهای طلایی سر برافراشته بودند، گویی که برج در نقاشی روستایی «دنیای کریستینا» اثر «اندرو وایِت» به زمین فرود آمده است. پروژه «دنس» با نام «مزرعه گندم: یک تقابل» چالشی بود به آنچه که او آن را یک «تناقض قدرتمند» مینامید: نامعقول بودن گرسنگی در دنیایی ثروتمند.
«دنس» به عنوان یک پیشگو شناخته شد، پیش از آنکه آگاهی عمومی بهطور گستردهای به فروپاشی اکولوژیکی جلب شود، او توانست چگونگی تامین غذا را پیشگویی کند. جمعیت جهانی در سال 1982 معادل ۴.۶ میلیارد نفر بود. پیشبینی میشود تا سال 2050 این عدد بیش از دو برابر شود و چشمانداز تامین غذا برای همگان با ابهام مواجه است. در حال حاضر، ناامنی غذایی ۲.۳ میلیارد نفر را تحت تاثیر قرار داده است و همهگیری کووید-۱۹ و تغییر اقلیم، شکنندگی سیستم غذایی را آشکار کردهاند. تا سال 2050، بیش از دو سوم جمعیت جهان در شهرها زندگی خواهند کرد. آیا کشاورزی شهری میتواند به تغذیه ۱۰ میلیارد نفر کمک کند؟
ایده کشاورزی در شهر
«کشاورزی شهری» (UA) شامل تمام رویکردها از فناوریهای پیشرفته مانند کشاورزی عمودی و فرآیندهای بدون خاک مانند هیدروپونیک، آیرپونیک و آکواپونیک گرفته تا باغبانی چریکی (guerrilla gardening) در حاشیه شهرها است. این ایده جدیدی نیست و مثالهای فراوانی دراینباره وجود دارد: در طول هر دو جنگ جهانی، باغهای پیروزی (باغهای سبزیجات، میوه و گیاهان دارویی که در خانههای خصوصی و پارکهای عمومی کاشته میشد) مکمل جیرهبندی بود. در دهههای 1970 و 1980، جنبش «چریکهای سبز» صدها قطعه زمین خالی را در سراسر منهتن کشاورزی کرد. در دهه 1990، سازمان ملل «کشاورزی شهری» را به عنوان یک عامل حیاتی برای توسعه به رسمیت شناخت. در طول جنگ داخلی سوریه، شهروندان «غوطه شرقی» که تحت محاصره بودند، در زیرزمینهای خود قارچ میکاشتند.
همهگیری کووید-۱۹ باعث شد که یک جهش کوتاهمدت در کشاورزی شهری ایجاد شود؛ در سال 2021، ۴.۵ میلیارد پوند در استارتآپهای کشاورزی عمودی سرمایهگذاری شد. بسیاری از این استارتاپها پس از پایان قرنطینه از بین رفتند، نشانهای از ترکیدن حباب کشاورزی شهری. البته مانند مقاومترین گیاهان، این ایده هم از بین نخواهد رفت: در ژانویه امسال دولت اسکاتلند یک مرکز نوآوری کشاورزی عمودی به ارزش ۱.۸ میلیون پوند افتتاح کرد. این ایده همچنان با مزرعههایی در کانتینرهای حملونقل در بروکلین، پارکینگهای زیرزمینی در پاریس، پناهگاههای بمب دوران جنگ جهانی دوم در زیر لندن و پشتبامهای کشاورزی هنگکنگ و سنگاپور رشد میکند. در حال حاضر، کشاورزی شهری بین 5 تا 10 درصد از حبوبات، سبزیجات و قارچهای جهان را تولید میکند.
مزایای کشت شهری
کشاورزی در شهر میتواند رژیم غذایی کشورهای شمال جهانی را بهبود بخشد و برای کشورهای جنوب جهانی کالری بیشتری فراهم کند. یک مطالعه در سال 2025 نشان میدهد که کشاورزی شهری میتواند در دستیابی به اهداف توسعه پایدار سازمان ملل در سال 2030 در زمینه گرسنگی، شهرهای پایدار و مصرف مسئولانه یاریرسان باشد. همچنین این نوع کشاورزی میتواند باعث کاهش زنجیرههای تامین آسیبپذیر و کاهش کربن مرتبط با حملونقل و بستهبندی غذاها شود.
از سوی دیگر کشت بدون خاک فشار را از روی خاک و رودخانههای آسیبدیده برمیدارد. بهعلاوه «مجمع جهانی اقتصاد» برآورد کرده است که کشاورزی عمودی تا ۹۸ درصد کمتر از کشاورزی معمولی آب مصرف میکند. آب باران میتواند از پشتبامها جمعآوری و در فاضلاب شهری بازیافت شود، حتی فاضلاب انسانی که به «آب سیاه» معروف است، اگر بهدرستی تصفیه شود، به دلیل محتوای نیتروژن و فسفرش قابل استفاده برای کشاورزی شهری است. در نهایت از آنجا که این سیستمها شکل بستهای دارند، هیچ آلودگی وارد رودخانهها نمیشود.
استفاده از بامهای سبز هم میتواند ساختمانها را خنک کرده و اثر «جزیره گرمایی شهری» (urban heat island effect) را کاهش دهد. به علاوه، استقلال غذایی بهویژه در مناطق کممنابع، مردم را از وابستگی به کشاورزی صنعتی آزاد میکند. کشت گیاه یک کار عمیقا انسانی است، تبدیل شدن به تولیدکننده بهجای مصرفکننده بودن صرف، جوامع را توانمند و افراد را غنی میکند.
یک رویکرد چند وجهی
پیش از آنکه تصویر بیش از حد آرمانگرایانه شود، مهم است که درک کنیم «کشاورزی شهری» یک راهحل ساده و یکبعدی نیست. کشاورزی در فضای باز نزدیک به جادهها میتواند آلایندهها را وارد زنجیره غذایی کند، در حالی که کشاورزی در فضاهای بسته انرژی بسیار زیادی مصرف میکند. یک مزرعه عمودی که در یک ساختمان ۳۰ طبقه با مساحت ۲ هکتار قرار داشته باشد، میتواند بدون توجه به اقلیم یا وضعیت آب و هوایی، محصولی معادل با ۹۷۱ هکتار را به طور سالانه تولید کند. با این همه نیازهای انرژی چنین پروژهای در مقیاس جهانی، غیرقابلتحمل است.
با در نظر گرفتن نکته بالا یک رویکرد ترکیبی و چندوجهی بهترین گزینه خواهد بود. مزارع هیدروپونیک انرژیبر برای کشورهای حوزه خلیج فارس مناسب است، جایی که 85 درصد از غذا وارد میشود و آب شیرین محدود است، اما دسترسی به انرژی تجدیدپذیر فراوان وجود دارد. در دیگر نقاط، کشاورزی کمضرر (low-impact farming) در حاشیه شهرها، هرچند تولید آن کمتر است، اما گزینه مناسبتری است.
«پیوند با طبیعت» که معیاری برای نزدیکی رابطه یک فرد با دیگر گونهها و دنیای وحش است از سال ۱۸۰۰ تاکنون 60 درصد کاهش یافته است. در این وضعیت رویکردی جامع به کشاورزی با نام «کشاورزی اکولوژیک» (agroecology) میتواند راهگشا باشد. «کشاورزی اکولوژیک» نه بر شیوههای عملی بلکه بر اصول و مفاهیم تاکید دارد و شامل پاسخگویی به محیط محلی، ساخت خاکهای سالم، حفاظت از تنوع زیستی و حداقل کردن ورودیهای خارجی است. این رویکرد میتواند گوشهوکنار خیابانها و زمینهای بایر را به سبد نان تبدیل کند.
در سطح جهانی، کشاورزان کوچک بدون اینکه به شیوههای کشاورزی صنعتی با بازدهی آسیبزا روی بیاورند، بین یکسوم تا نصف کالری جهان را تولید میکنند. «کشاورزی اکولوژیک» میتواند نه تنها محل تولید غذای ما را تغییر دهد، بلکه رابطه ما با دنیای طبیعی را نیز دگرگون کند. اصول آن باید در برنامهریزیهای شهری و اقتصادی گنجانده شود، تا نحوه نگاهکردن به شهر را تغییر دهد و سبز و طلایی مزارع را به خاکستری شهرها بیافزاید. با این همه شکافهای موجود در سیاستهای ملی و محلی، این امر را دشوار کرده است.
کشاورزی شهری به تنهایی نمیتواند ۱۰ میلیارد نفر را تغذیه کند. اما از سوی دیگر، نمیشود آن را نادیده گرفت. ما باید از اتلاف غذا جلوگیری کنیم، خاکها را حفظ و بحران اقلیمی را متوقف کنیم و از تنوع زیستی، به ویژه گردهافشانها حفاظت کنیم. «دِریک جارمن» در کتاب «طبیعت مدرن» نوشته: «مرزهای باغ من افق است»؛ هر تغییری، حتی اگر کوچک هم باشد، افق آنچه را که به آن میاندیشیم گسترش میدهد.

