سایه فقر بر سفره اهالی سیستان و بلوچستان
فقر غذایی گسترده در سیستان و بلوچستان، کودکان و خانوادهها را با سوءتغذیه شدید، ترک تحصیل و محرومیتهای گسترده مواجه کرده است.

به گزارش آتیه آنلاین، فقر غذایی در سیستان و بلوچستان نه یک خاطره دور که واقعیتی تلخ و جاری است. در بسیاری از مناطق روستایی این استان، خانوادهها هنوز برای زنده ماندن به جمعآوری گیاهان خودرو و سبزیهای صحرایی وابستهاند. سوءتغذیه گسترده، ترک تحصیل، شبکوری و حذف وعدههای غذایی تنها بخشی از نتایج این فقر است. دو تن از فعالان و آگاهان بومی، عظیم شهبخش و دانش دادالهزهی، در گفتوگو با روزنامه اعتماد ابعاد تکاندهنده این بحران را روایت کردهاند.
زندگی در عصر گیاهخواری اجباری
عظیم شهبخش استاد دانشگاه سیستان و بلوچستان، در توصیف شرایط زندگی مردم برخی مناطق محروم استان میگوید: هنوز هم در مناطقی از کشور مانند سیستان، مردم برای تامین خوراک، به جمعآوری گیاهان خودرو، ریشههای درختان و سبزیهای صحرایی متکی هستند. این سبک زندگی، حاصل انتخاب نیست، بلکه نتیجه فقر مطلق است.
او با اشاره به شرایط دانشجویان استان میافزاید: دانشجویانی که در خیابان و دانشگاه قدم میبینید، اغلب کوتاهقد و دچار آثار سوءتغذیه هستند. این کوتاهی قد، نه ژنتیکی بلکه نتیجه تغذیه ناکافی در سالهای کودکی است.
شهبخش به مستندی قدیمی از روستای بنت در دهه ۸۰ اشاره میکند که در آن، پزشکان محلی گزارش داده بودند بسیاری از اهالی به دلیل فقر شدید غذایی دچار شبکوری شدهاند. غذای روزمره آنها ترکیبی بوده از آب، نمک، نان و در صورت امکان، کمی رب گوجه و پیاز. به گفته او، «این وضعیت همچنان ادامه دارد و فقط شکل آن کمی تغییر کرده است.»
با وجود گزارشهای مستند و مشاهدات میدانی، به گفته شهبخش، هنوز برخی وجود فقر مطلق را انکار میکنند و وقتی چهرههایی مانند پرویز پرستویی درباره «علفخواری» مردم محروم صحبت میکنند، برخی واکنشها به جای توجه به ریشه مشکل، به حاشیه میرود.
فقر، ترک تحصیل، سوءتغذیه؛ روایت میدانی از جنوب استان
دانش دادالهزهی، معلم و مدیر یک خیریه آموزشی در ایرانشهر، از نزدیک با پیامدهای فقر در مناطق جنوبی سیستان و بلوچستان آشناست. او تأکید میکند: «فقر غذایی در مدارس روستایی و حاشیهای بهقدری جدی است که بسیاری از کودکان بدون وعده صبحانه وارد کلاس میشوند. همین موضوع مستقیماً بر یادگیری و تمرکز آنها اثر منفی دارد.»
دادالهزهی میگوید، در بسیاری از خانوادهها، ماههاست نه میوهای وارد خانه شده و نه حتی یک کیلو گوشت قرمز یا مرغ کامل برخی والدین یا بیکارند، یا ماهها حقوق نگرفتهاند. نتیجه این فشار اقتصادی، افزایش ترک تحصیل، کودکهمسری و سوءتغذیه گسترده است.
در مدارس تحت پوشش این خیریه، طرح «صبحانه سالم» اجرا شده و نتایج آن بهوضوح نشان داده که تغذیه مناسب حتی در حد ابتدایی، عملکرد ذهنی دانشآموزان را بهبود میبخشد. اما امکانات محدود است و فقر گستردهتر از آن است که تنها توسط نهادهای مردمی پوشش داده شود.
او همچنین از حذف برنامههای تغذیه مدارس انتقاد میکند: «در دهه ۶۰ و ۷۰، در مدارس شیر، پسته و کنجد به دانشآموزان داده میشد، اما حالا چنین برنامههایی وجود ندارد. در خوابگاهها نیز قبلاً سه وعده غذا داده میشد، اکنون تنها یک وعده ارائه میشود. دانشآموزان را چهارشنبهها به خانه میفرستند، در حالی که فاصله برخی از آنها تا مدرسه بیش از ۳۰۰ کیلومتر است. وقتی به خانه میرسند، حتی غذای مناسب هم در انتظارشان نیست.»
سبزیخواری اجباری و آمارهایی نگرانکننده
دادالهزهی از اصطلاح «سبزیخواری اجباری» استفاده میکند؛ خانوادههایی که برای بقا به جوشاندن سبزیهای صحرایی پناه بردهاند. به گفته او، این نوع تغذیه برای برخی افراد در جوامع دیگر یک انتخاب است، اما برای مردم مناطق محروم، تنها راه زنده ماندن است.
از نظر او، تورم و گرانی اقلام اساسی، وضعیت را بحرانیتر کرده است: «تا ده سال پیش، با ۲۰۰ هزار تومان میشد بستهای تهیه کرد که غذای یک ماه یک خانواده را تأمین کند، اما حالا همان بسته بیش از دو میلیون تومان هزینه دارد. اما درآمد مردم تغییر نکرده است. در چنین شرایطی، خانوادهها وعدههای غذایی را حذف میکنند؛ اگر صبحانه بخورند، ناهار ندارند و اگر ناهار باشد، خبری از شام نیست.»
در سایه بیتوجهی سیاستگذاران و ناکارآمدی طرحهای حمایتی، فقر غذایی در سیستان و بلوچستان به مرحلهای رسیده که سلامت جسمی و آینده تحصیلی هزاران کودک در خطر است. هشدارهایی که از دههها پیش تکرار شدهاند، اکنون در قامت آماری تلخ و واقعیتهای میدانی به ما گوشزد میکنند که فرصت برای نجات این نسل رو به پایان است. به گفته فعالان محلی، بدون مداخله فوری، نه تنها شکمهای گرسنه که آینده استان و کشور در معرض آسیب جدی قرار دارد.





