کارگران مهاجر؛ فرصت نادیده گرفتهشده برای اقتصاد ایران
یک کارشناس حقوقی معتقد است با ساماندهی و بیمه کارگران مهاجر میتوان ضمن تقویت منابع تامین اجتماعی، بازار کار ایران را برای حرکت نیروی بومی به سمت مشاغل تخصصیتر بازآرایی کرد.

یک کارشناس حقوقی راهکاری برای تبدیل یکی از معضلات قدیمی کشور به فرصت استراتژیک ارائه کرده است. آرمین خوشوقتی کارشناس حقوق کار و تامین اجتماعی در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا گفته «طراحی یک راهبرد ملی برای رسمیت بخشیدن به اشتغال کارگران مهاجر و پوشش بیمهای آنان میتواند به نجات صندوق تامین اجتماعی، افزایش رقابتپذیری اقتصاد و توانمندسازی نیروی کار ایرانی کمک کند.»
این تحلیل در تضاد کامل با واقعیت امروز بازار کار ایران قرار دارد. بخش بزرگی از اقتصاد زیرزمینی کشور به ویژه در صنایع پرخطری مانند ساختمانسازی و کشاورزی بر نیروی کار ارزان و غیررسمی مهاجران استوار است. این کارگران به دلیل انعطافپذیری بالا برای کارفرمایان جذابیت دارند اما اغلب بدون قرارداد و بیمه و با حداقل دستمزد به کار گرفته میشوند. این وضعیت نه تنها به تضییع حقوق انسانی کارگران منجر شده بلکه سازمان تامین اجتماعی را از مبالغ هنگفت حق بیمه محروم کرده است. این موضوع به بحران منابع سازمان دامن زده و با ایجاد تمرکز جمعیت در کلانشهرها زیرساختها را تحت فشار قرار داده است.
به گفته خوشوقتی راهکار خروج از این چرخه تغییر نگاه از تهدید به فرصت است. با رسمی شدن اشتغال این نیروها اولین و بزرگترین دستاورد تزریق منابع مالی پایدار به صندوق تامین اجتماعی خواهد بود. در سطح کلان وقتی تحریمها هزینه صادرات را افزایش داده قدرت رقابتپذیری کالاهای ایرانی در بازارهای جهانی به شکل چشمگیری بالا میرود. همزمان این سیاست به یک بازآرایی استراتژیک در بازار کار داخلی منجر میشود. با پر شدن مشاغل ساده توسط نیروی کار رسمی کارگران ایرانی فرصت و انگیزه مییابند با کسب مهارتهای جدید به سمت مشاغل تخصصیتر حرکت کنند و قدرت چانهزنی خود را افزایش دهند.
نکته کلیدی و کمتر دیدهشده در این میان تغییر ماهیت خود نیروی کار مهاجر است. نسل جدید مهاجران بهویژه افغانستانیها دیگر نیروی کار ساده دهههای گذشته نیستند. بسیاری از آنان تحصیلکرده و آشنا با فناوریهای نوین هستند و با جامعه ایران ادغام شدهاند. آنها ایران را نه مقصد نهایی برای بقا بلکه سکوی پرتابی برای رشد میبینند و به دنبال مشاغل مهارتی هستند. امروز جوانان افغانستانی به صورت غیررسمی در حوزههای پیچیدهای مانند برنامهنویسی و استارتآپها مشغول به کارند. این یک سرمایه انسانی ارزشمند است که سیاستگذاری فعلی کشور هیچ برنامهای برای استفاده از آن ندارد.
البته این مسیر چالشهای خود را نیز دارد. مدیریت نابرابری مزدی احتمالی برای جلوگیری از تنش در محیط کار و تدوین سیاستهایی برای جلوگیری از خروج ناگهانی نیروی متخصص پس از رسمی شدن از جمله این موارد است. با این همه به نظر میرسد ایران بر سر یک دوراهی تعیینکننده قرار گرفته است. یا ادامه سیاستهای ناکارآمد و پرهزینه گذشته یا انتخاب یک راهبرد هوشمندانه و مدیریتی. همانطور که خوشوقتی جمعبندی میکند «اگر در چهارچوب یک سیاست توزیع استانی و راهبرد آمایش سرزمینی سیاست رسمیتبخشی را با هدف ارتقاء بهرهوری در دستور کار قرار دهیم میتوانیم این تهدید را به یک فرصت برای عبور از معضل رکود اقتصادی بدل کنیم.»





