آموزش و پرورش کنکورزده، قربانی میگیرد
خشونتهای آشکار و پنهان در مدارس، نتیجه نظام آموزشی کنکورمحور و بیتوجهی به سلامت روان معلمان و دانشآموزان است؛ با اصلاح رویکردها و تمرکز بر مهارتهای زندگی میتوان مدرسه را دوباره به محیطی امن و انسانی تبدیل کرد.

به گزارش آتیه آنلاین، خشونت در مدارس، از تنبیه بدنی تا تحقیر دانشآموزان، زنگ خطری جدی برای نظام آموزشی کشور است. کارشناسان میگویند مدرسه باید پناهگاه امن کودکان باشد، اما ساختار آموزشی، شیوه گزینش معلمان و بیتوجهی به سلامت روان باعث شده این محیط گاهی خود به منبع آسیب تبدیل شود.
به گزارش خبرآنلاین با آغاز سال تحصیلی جدید، تصور میشد کمبود معلم و فضای آموزشی مهمترین چالش مدارس باشد، اما حوادث تلخ مهر امسال نشان داد خشونت و بحرانهای روانی، چهره واقعیتری از مشکلات آموزش و پرورش است. از تنبیه بدنی گرفته تا مرگ و حتی خودکشی دانشآموزان، نشانههایی هستند از بحرانی که ریشه در ساختارهای تربیتی و اجتماعی دارد.
یک کارشناس تعلیم و تربیت در این گفتوگو توضیح میدهد که خشونت در جامعه به شکلهای مختلفی بروز میکند و مدرسه، تنها نوک کوه یخ این پدیده است. او میگوید: در مدارس، علاوه بر خشونتهای آشکار مثل ضرب و شتم، با شکلهای پنهانتر خشونت، مانند تحقیر و برخوردهای کلامی تند نیز مواجهیم.
بحران آموزش، نه فقط در کلاس درس
به گفته محمد داوری، مأموریت مدرسه تنها آموزش درسی نیست، بلکه باید به پرورش ذهن، روان و مهارتهای زندگی دانشآموزان بپردازد. با این حال، نظام آموزشی ایران همچنان «آموزشمحور و کنکورزده» است و از علوم تربیتی و روانشناسی فاصله گرفته. در چنین ساختاری، سلامت روان معلمان و مهارتهای ارتباطی آنان کمتر مورد توجه قرار میگیرد. او تأکید میکند: «در گزینش معلمان آنقدر که از آنها سؤال میکنند نماز جمعه چند رکعت است یا روزه میگیرند یا نه، به سلامت روانی و اجتماعیشان توجهی نمیشود.»
این کارشناس معتقد است ریشه بسیاری از آسیبهای دانشآموزان از جمله رفتارهای پرخطر و خودکشی در نادیدهگرفتن نشانههای هشداردهنده است. «خودکشی شدیدترین نوع خشونت علیه خود است و معمولاً با نشانههایی همراه است که اگر مدرسه سیستم مشاوره قوی داشت، میشد آن را پیش از وقوع تشخیص داد.»
مدرسهای که باید درمان کند، خود بیمار است
به گفته او، عوامل خانوادگی، اقتصادی و فرهنگی در شکلگیری آسیبهای روانی نقش دارند، اما مدرسه باید نخستین محل شناسایی و پیشگیری باشد. او تأکید میکند: «وقتی یک دانشآموز در صف رفتار ناهنجاری نشان میدهد، یعنی در درون خود آسیبدیده است و تحمل آن فضا را ندارد. در چنین شرایطی، درک درست او نیازمند معلمی با مهارتهای عاطفی و روانی است.»
این کارشناس بر ضرورت اصلاح ساختار آموزش و پرورش تأکید دارد: «۱۲ سال تحصیل باید برای پرورش مهارتهای زندگی و شهروندی صرف شود، نه فقط آمادهسازی برای کنکور.» او معتقد است ساختار متمرکز و دستورالعملمحور کنونی با ماهیت تعلیم و تربیت سازگار نیست و تا زمانی که گزینش معلمان براساس صلاحیتهای روانی و حرفهای نباشد، نمیتوان انتظار تحول داشت.
امید به «مدرسه خوب» در دل آموزش و پرورش ناکارآمد
در حالی که مشکلات نظام آموزشی ریشه در سیاستگذاریهای کلان دارد، داوری میگوید هنوز میتوان در همین شرایط مدارس موفقی ساخت: «ما آموزش و پرورش خوبی نداریم، اما میتوانیم مدرسه خوبی داشته باشیم؛ مدرسهای که حال بچهها را خوب کند و شوق آمدن به کلاس را در آنها زنده نگه دارد.» او تأکید میکند مدیران و معلمان باید روانشناسی تربیتی را بشناسند و هدفشان فقط موفقیت در تیزهوشان و کنکور نباشد، بلکه رشد انسانی، اخلاقی و اجتماعی دانشآموزان را محور کار خود قرار دهند.





