زلزلهای در سپیدهدم؛ فروپاشی یک شهر
زلزله بم فقط زمین را نلرزاند؛ بیتوجهی مزمن به ایمنی، ضعف ساختوساز و نارسایی مدیریت بحران را فرو ریخت. فاجعهای که بهای غفلتهای انباشته را با جان هزاران نفر پرداخت و هنوز هم پرسشهای جدی پیش روی شهرهای ایران میگذارد.

بامداد پنجم دیماه ۱۳۸۳، در ساعت ۵:۲۶ دقیقه، زمینلرزهای با بزرگای ۶.۶ ریشتر و عمق ۷ تا ۱۵ کیلومتر، شهر تاریخی بم و مناطق اطراف آن را لرزاند؛ لرزشی کوتاه اما ویرانگر که یکی از مرگبارترین زلزلههای تاریخ معاصر ایران را رقم زد. در زمان وقوع حادثه، جمعیت شهر بم حدود ۹۰ هزار نفر برآورد میشد و آمار تلفات جانی بین ۳۱ هزار و ۵۰۰ تا ۳۳ هزار نفر اعلام شد. برآورد خسارتهای اقتصادی نیز رقمی حدود ۱.۵ میلیارد دلار را نشان میدهد.
در این زلزله، بیش از ۳۲ هزار واحد مسکونی شهری و ۳۳ هزار واحد روستایی تخریب شد. شهرهای بم، بروات، فهرج و ریگان و دستکم ۲۵۰ آبادی در منطقه تحت تأثیر مستقیم زمینلرزه قرار گرفتند؛ فاجعهای که نهتنها زیرساختهای فیزیکی، بلکه بنیانهای اجتماعی و روانی منطقه را نیز در هم شکست.
چرا بم اینقدر ویران شد؟
علی بیت اللهی ، رئیس بخش زلزلهشناسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راهوشهرسازی ایران گزارشی درباره درسهایی که بایداز زلزله بم گرفته شود در کانال تلگرامی اش منتشر کرده است . در این گزارش یادآوری شده که بخش بزرگی از تلفات و خسارات ناشی از نوع ساختوساز بوده است. ساختمانهای گلی و سازههایی با آوار سنگین، بدون اسکلت مقاوم و بدون رعایت حداقل ضوابط فنی، در برابر لرزش شدید زمین عملاً هیچ شانسی برای ایستایی نداشتند. این تجربه تلخ، بار دیگر ضعف تاریخی نظام ساختوساز در مناطق زلزلهخیز کشور را آشکار کرد.
یکی از درسآموختههای زلزله بم، نقش حیاتی زیرساختهای ارتباطی بهویژه فرودگاه در مدیریت بحران بود. نخستین هواپیمای امدادی، یک فروند C-130 ارتش، ساعت ۱۵:۳۰ همان روز در فرودگاه بم به زمین نشست. پس از آن، هواپیماهای مسافربری، امدادی و هلیکوپترها یکی پس از دیگری وارد فرودگاهی شدند که ظرفیت پارک آن تنها برای ۴ هواپیما طراحی شده بود، اما ناچار به پذیرش همزمان ۱۷ هواپیما شد.
در ۲۴ ساعت نخست پس از زلزله، حدود ۶۲۵ پرواز در این فرودگاه انجام شد؛ آن هم در شرایطی که برج مراقبت آسیب دیده بود و کنترل پرواز از طریق بیسیم داخل یک خودروی آتشنشانی انجام میشد. همزمان، هواپیماها در حال نشست و برخاست بودند، ۱۰ تا ۱۵ هواپیما تخلیه کمکها و انتقال مجروحان را انجام میدادند و چندین پرواز نیز در آسمان فرودگاه در وضعیت انتظار (هولدینگ) قرار داشتند.
در مجموع، طی ۱۰ روز پس از حادثه، چهار هزار و ۵۴۵ نشست و برخاست هواپیماهای بزرگ و کوچک در فرودگاه کوچک و کمامکانات بم ثبت شد؛ آماری که نقش حیاتی این زیرساخت را در نجات جان هزاران نفر نشان میدهد. در اوج بحران، بیش از هشت هزار مجروح از طریق این فرودگاه به شهرهای دیگر منتقل شدند.
زلزله بم یکی از گستردهترین عملیاتهای امدادرسانی بینالمللی در تاریخ ایران را رقم زد. در ۱۵ روز نخست پس از حادثه، ۳۴۲ پرواز خارجی توسط ۱۷۱ فروند هواپیما از ۶۳ کشور جهان در فرودگاه بم انجام شد. اوکراین، آذربایجان، اردن، ترکیه، سوئیس، آمریکا، عربستان، امارات، آلمان، ایتالیا، روسیه، بلاروس و اسپانیا از جمله کشورهایی بودند که بیشترین مشارکت را در این عملیات داشتند.
رئیس وقت جمعیت هلال احمر ایران نیز اعلام کرد که ۸۵ تیم امدادرسان خارجی از ۷۱ کشور در عملیات امداد و نجات بم حضور یافتند؛ حضوری که در کنار نیروهای مردمی و ملی، تصویری کمنظیر از همبستگی انسانی در برابر فاجعه را به نمایش گذاشت.
زلزله بم نشان داد که توسعه شبکه ایستگاههای لرزهنگاری و شتابنگاری، پیششرط شناخت دقیقتر رفتار زمین و کاهش غافلگیری در برابر زمینلرزههای مخرب است. این حادثه همچنین ضعف جدی نظام ساختوساز را عیان کرد؛ جایی که غلبه ساختمانهای گلی و سازههای با آوار سنگین، به عاملی مستقیم در افزایش تلفات انسانی تبدیل شد.
در کنار این ضعفها، عملکرد فرودگاه بم نقش حیاتی زیرساختهای ارتباطی از جمله فرودگاه، راهآهن و جادهها را در سرعت امدادرسانی و نجات جان مصدومان برجسته کرد؛ زیرساختهایی که در ساعات و روزهای نخست، عملاً شریان حیاتی شهر بودند. همزمان، حضور گسترده نیروهای مردمی، ملی و بینالمللی نشان داد مدیریت بحرانهای بزرگ بدون همافزایی اجتماعی و همکاری فراملی امکانپذیر نیست.
زلزله بم همچنین هشدار داد که نبود زمینلرزههای شدید در دورههای طولانی، نباید به احساس امنیت کاذب و کاهش آمادگی شهرها منجر شود؛ غفلتی که بهای آن در بم با جان هزاران نفر پرداخت شد. تجربه بازسازی پس از حادثه نیز ضرورت دقت و کنترل چندبرابری در ساختوساز مجدد بر مناطق آسیبدیده و حتیالامکان پرهیز از بازسازی در پهنههای پرخطر را برجسته کرد.
این فاجعه بار دیگر یادآوری کرد شهرسازی بدون توجه به اقلیم، شرایط زمینشناسی و ظرفیت طبیعی منطقه، آسیبپذیری شهرها را تشدید میکند و شناسایی دقیق گسلهای شهری و جلوگیری از ساختوساز روی آنها باید به یک خط قرمز مدیریتی تبدیل شود. در کنار این ملاحظات فنی، توجه علمی و نظاممند به پیشنشانگرها و پیشلرزهها نیز بهعنوان بخشی جداییناپذیر از نظام پایش خطر زلزله مطرح شد.
در نهایت، زلزله بم نشان داد که مدیریت بحران تنها به آواربرداری و بازسازی فیزیکی محدود نمیشود و بازتوانی روانی و اجتماعی زلزلهزدگان، فرآیندی بلندمدت است که اگر نادیده گرفته شود، زخمهای پنهان فاجعه سالها بعد خود را نشان خواهند داد.
امروز، دو دهه پس از آن فاجعه، مرور دقیق درسآموختههای بم نه یک کار تاریخی، بلکه ضرورتی فوری برای آینده شهرهای ایران است؛ شهرهایی که هنوز بر پهنهای لرزان ایستادهاند.





