«ظرفیتهای رهاییبخش»، «تکثر نسلی» و «نوکیسگی»؛ واکاوی تحولات سبک زندگی ایرانیان
نشست «تغییرات اجتماعی و تحولات سبک زندگی ایرانیان» در روز اول همایش ملی وضعیت اجتماعی ایران در سالن مطهری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.

سبک زندگی ایرانیان در دوره نوین با یک تناقض هویتی بین ارزشهای سنتی و هنجارهای مدرنیسم جهانی، بهویژه از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی، تعریف میشود. مصرفگرایی نوین، فردگرایی فزاینده و گرایش به الگوهای جهانی اشتغال (مانند مشاغل پلتفرمی و اقتصاد گیگ) ساختارهای پیشین را دگرگون ساخته است. این تغییرات، جامعه را در معرض چالشهایی چون افزایش شکافهای نسلی، الگوهای جدید ناپایداری اقتصادی و نیاز به تعریف مجدد مفاهیمی چون موفقیت و ارزش قرار داده است.
به همین منظور این موضوع در همایش وضعیت اجتماعی ایران، مورد توجه قرار گرفت و کارشناسان در یکی از جلسات این همایش با عنوان «تغییرات اجتماعی و تحولات سبک زندگی ایرانیان» به بحث و تبادل نظر در این زمینه پرداختند.
نهال نفیسی، انسانشناس و استادیار دانشگاه علوم اجتماعی مدیریت این پنل را به عهده داشت. او در آغاز مواردی را در زمینه سبک زندگی در جامعه امروز ایران بیان کرد: مسائلی همچون برملا شدن رازها و فسادها در بانکها و شرکتها، بازار مسکن و مستغلات، جنگ و سپس مکانیسم ماشه تنها بخشی از تحولات فرهنگی و اجتماعی پنج دهه اخیرند.
به گفته او در این مدت، دگرگونیهای چشمگیری در سبک زندگی ایرانیان رخ داده است؛ از انواع اشتغال و الگوهای سکونت تا اشغال خانواده و پدیده همخانگی، از سبکهای خوراک و پوشش تا شیوههای تحصیل، از تولید، توزیع و مصرف محصولات فرهنگی مانند کتاب، موسیقی و فیلم تا کنشهای مرتبط با بدن مانند اعمال پزشکی و ورزش.
او بعد از بیان این مقدمه پرسشی کلیدی را مطرح کرد: نسبت دولت و نهادهای رسمی با این تحولات چیست؟ آیا اشتغالها و مشغولیتهای جدید، ذائقهها و الگوهای مصرف، ارزشها، تمایزها و مشروعیتهای تازه بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از سیاست فرهنگی حاکمیتی سرچشمه گرفتهاند؟ یا برعکس، بهرغم سیاستهای رسمی، در فضاهای مجازی، درون خانواده، مدرسه و رسانههای غیررسمی و غیرمجاز جریان یافتهاند؟
سپس نفیسی پرسش خود را بسط داد و آن را به عرصه سیاستگذاریها برد: تغییر سیاستها از رویکردهای سلبیِ مبتنی بر کنترل و محدودیت، به سیاستهای ایجابی با عنوان «فرهنگسازی» یعنی تولید محصول، محتوا و گفتمانهایی مانند «سبک زندگی ایرانی-اسلامی»، طرحهایی چون «طرح ولایت» یا مجموعه حرکتهای جهادی و تولید محصولات فرهنگی همسو با حاکمیت چه نقشی در این تحولات داشته است؟ تحلیلهایی چون تحلیل وبلن درباره طبقات، یا نظریه بوردیو درباره تمایز و نوکیسگی، تا چه اندازه در مورد جامعه ایران مصداق دارند؟
به اعتقاد او این پرسشها اهمیت بسیاری دارند، زیرا نشان میدهند جامعهشناسان و پژوهشگران علوم اجتماعی چگونه با نمودهای فرهنگی نوظهور مواجه میشوند.
نفیسی در ادامه تصویری از سبک زندگی کنونی ایرانیان به دست داد: امروز، با خیل عظیم بلاگرها، استریمرها، گیمرها، کدزنها، طرفداران هری پاتر و لرد ایکس، فنها، میکاپآرتیستها، ناخنکارها، مدلها و فعالان دیجیتال مارکتینگ روبهرو هستیم. لشکری از بیثباتکاران که گاه شغلهای رسمی خود را رها کرده و به کار در پلتفرمهایی چون اسنپ روی آوردهاند.
او در آخر گفت: این پدیدهها را معمولاً با واژههایی کموبیش تحقیرآمیز چون «مبتذل»، «نوکیسه»، «تناسخی»، «غیرمولد» یا «فاقد سود» توصیف میکنند. اما آیا میتوان به اشکال دیگری از نامگذاری، شنیدن و فهمیدن این نمودها و پیچیدگیها اندیشید؟ آیا میتوان ظرفیتها، تناقضها و خاصبودگیهای آنها را به رسمیت شناخت؟
فناوریهای دیجیتال: از شکافهای بین نسلی تا ظرفیتهای رهاییبخش
در بخش دیگر محمدسعید ذکایی، جامعهشناس درباره نقش فناوریهای دیجیتال جدید در مناسبات و صورتبندیهای بیننسلی گفت: تکنولوژی، از یکسو باعث افزایش تنشها و شکافهای بین نسلها شده و از سوی دیگر فرصتهای برابرتر، توانمندسازی و ظرفیتهای رهاییبخشی را برای نسلهای مختلف و ارتباطات میاننسلی فراهم کرده است.
در ادامه بنیامین حسینی، جامعهشناس به اقتصاد سیاسیِ فرهنگ و پدیده «نوکیسگی» در ایران پرداخت. اوتوضیح داد: نوکیسگی صرفاً یک وضعیت اقتصادی ناشی از بازتوزیع ثروت نیست؛ بلکه دلالتهای فرهنگی هم دارد. نوکیسگی شکلهای تازهای از مصرف و ارزشهای خاصی را در جامعه هژمونیک میکند و بهواسطه در اختیار داشتن کانالهای دیجیتال و ابزارهای فرهنگی، بر گلوگاههای فرهنگی جامعه تسلط مییابد.
عوارض مضاعف درک ناتمام از فناوری
سعید مهدوی کنی در قسمت پایانی نشست، به واکاوی نقش تکنولوژی در سبک زندگی پرداخت: با توقفی که بهخاطر قطعی صدا و برقرار نشدن تماس در برنامه پیش آمد نکتهای که میخواهم بگویم این است که ما در ایران با «تکنولوژیِ کامل» روبهرو نیستیم، بلکه با نوعی تکنولوژی ناقص مواجهیم.
او فضای فعلی را حاصل درک و بهرهبرداریِ ناقص از فناوری دانست و گفت: ما در متن فناوری حضور نداریم. در نتیجه، علاوه بر کاستیها، عوارض مازادی را هم تحمل میکنیم. برای مثال، با اینکه بیش از صد سال از ورود سیستم صوتی به ایران میگذرد، هنوز در بسیاری از جلسات درگیر تجهیزات نامناسبیم. درباره اینترنت و فناوریهای ارتباطی جدید هم وضع روشنتر از این نیست. به تعبیر یکی از استادان، ما «مدرنیته ناقص» داریم و این نقصان، عوارض مضاعفی برای ما به همراه دارد.
مهدوی کنی موضوع را در بحث کاربردیتر اینچنین پی گرفت: ما در فضای آکادمیک هنوز در مورد مفاهیم و نظریهها به تفاهم نرسیدهایم. تا زمانی که میان دانشگاهیان در این سطح توافق ایجاد نشود، نمیتوانیم برای سیاستگذاران پیشنهادهای مفید و عملی ارائه دهیم. گاهی در جلسات علمی، بیشتر وقت صرف کشمکشهای نظری بین اساتید میشود تا رسیدن به یک نتیجه عملی.
او در تبیین سبک زندگی نوین ایرانیان گفت: امروز تکنولوژی با گذشته تفاوت ماهوی پیدا کرده است. زمانی، تکنولوژی را امتداد تواناییهای جسمی انسان میدانستیم؛ از اهرم و قرقره تا ماشین بخار. اما اکنون با پدیدهای روبهروییم که ماهیت انسان را درگیر کرده است. فناوریهایی مانند هوش مصنوعی، ژنتیک و نانو دیگر صرفاً ابزار نیستند. آنها به قلمرو منطق، اندیشه و حتی سازوکار انتخاب انسان وارد شدهاند.
به گفته مهدوی کنی این تغییر، کیفی است نه کمی. ازاینرو، باید چشمها را شست و جور دیگر دید. باید به فناوری نه صرفاً با نگرش منفی یا محافظهکارانه، بلکه با نگاهی تحلیلی و تاریخی نگریست.
او ادامه داد: در گذشته، میتوانستیم از «نسلها» سخن بگوییم. اما امروز، با «تکثر نسلی» روبهروییم. این تنوع همیشه وجود داشته، اما اکنون در عرصه فرهنگی و اجتماعی برجستهتر شده است. بنابراین، در تحلیل تحولات اجتماعی و فرهنگی باید این تکثر و تفاوتها را در محاسبات خود وارد کنیم، چون روند تغییرات دیگر یکدست و خطی نیست.
به باور مهدوی کنی از منظر تاریخی هم تعیین مرز میان «تغییر» و «تحول» دشوار است. گاهی بهتر است تغییرات را در بستر تاریخی ببینیم تا قضاوت دقیقتری داشته باشیم. اگر به صد سال اخیر نگاه کنیم، از آغاز قرن بیستم تا امروز، میبینیم که بسیاری از پیشبینیهای نظریهپردازان، از مارکس تا متفکران معاصر، محقق نشده و مسیرهای متفاوتی طی شده است.
او یک نمونه موردی را در این مورد بیان کرد: در دهه ۱۹۶۰ در اروپا و آمریکا جنبشهای اعتراضیای شکل گرفت که تحلیلهای طبقاتیِ کلاسیک را زیر سؤال برد. به جای گرایش به طبقات بالا یا فرهنگ تنآسانی، جنبشهایی وارونه پدید آمد؛ از بیتلها و طبیعتگرایان گرفته تا حرکتهای ضدسکولار مانند انقلاب اسلامی ایران. اینها واکنشهایی بودند به همان روندهای مدرنیته و سرمایهداری که پیشتر تصور میشد یکسویه پیش میروند.
مهدوی کنی در نهایت، راه برونرفت از بحرانهای فعلی حوزه سبک زندگی را در این دانست که بتوانیم، مبانی نظری و مفهومی را دقیقتر بررسی کنیم تا سیاستگذاری فرهنگی مناسبی داشته باشیم.





