«کاوه» مشهورترین «کارگر» تاریخ ادبیات ماست

هنگامی‌ که صحبت از ادبیات پارسی می‌شود، بیشتر قالب‌های گوناگون و مختلف آن در ذهن متبادر می‌شود؛ مانند شعر، قصیده، مثنوی، غزل و... که در عوالم گوناگون مانند عرفان، تصوف و... سروده می‌شوند. در این بین، جایگاه کارگران در شعر و ادب پارسی کمتر به ذهن خطور می‌کند؛ یا ما کمتر شاعری را می‌بینیم که در مورد کارگران، شعر سروده باشد و یا رنج و مشقت آنان را دستمایه سروده‌های خود قرار دهد؛ اما این قشر از جامعه که همیشه و در همه ادوار تاریخ کشورمان، جزئی از جامعه را تشکیل داده‌اند نیز در ادبیات ما دارای جایگاهی خاص و منحصربه‌فردی هستند؛ هرچند با ورود اسلام به ایران و ارزش، احترام و جایگاهی که این دین مقدس برای کارگران قائل بود باعث شد تا این قشر از جامعه که تا قبل از ورود اسلام دارای جایگاه منحصر به خود بودند و عبور از آن برای این قشر میسر نبود، دوباره در کانون توجه نویسندگان و ادبا قرار گیرند.

به گزارش آتیه آنلاین،در این شماره از «آتیه‌نو» با دکتر میرجلال‌الدین کزازی، استاد برجسته ادب پارسی که از چهره‌های برجسته و ماندگار کشورمان در زمینه شعر و ادب پارسی است، گفت‌وگو کردیم تا بیشتر در مورد تأثیر کارگران در جامعه به‌ویژه در ادبیات کشورمان آشنا شویم.

***

در ابتدا کمی در مورد ادبیات ایران باستان توضیح دهید؛ اینکه شکل ادبی و قالب آن در آن دوران به چه صورت بود؟

تاریخ ادبیات ایران را می‌توان به دو بخش بسیار مهم تقسیم کرد؛ نخست بخش قبل از اسلام و سپس بعد از اسلام. در قسمت نخست؛ یعنی ادبیات قبل از اسلام، طبق آثار برجای مانده از آن دوران، ما به سروده‌های «اوستا» برمی‌خوریم که قدمتی حدود هزار سال قبل از میلاد دارند. این سروده‌ها در دوران ساسانیان، بخش‌هایی از کتاب اوستا را تشکیل دادند. البته ناگفته نماند که تقابل و لشکرکشی‌ها و نبردهای دو امپراتوری عظیم آن زمان با یکدیگر یعنی امپراتوری روم و ایران در دوره‌های مختلف، تأثیرات فراوانی بر ادبیات دو فرهنگ مختلف و متضاد از هم بر جای گذاشت که در امتداد آن، ما در دوره اشکانیان، نفوذ و ظهور «هلنیسم» را در ادبیات ایران می‌بینیم که نتیجه لشکرکشی‌ها و فتوحات اسکندر مقدونی به آسیای صغیر و سلطه او در آسیا و به‌ویژه فلات ایران است. همان‎طور که اشاره شد، تأثیر فرهنگ روم باستان و ادبیات آن را نباید بر شعر و ادب پارسی و سایر هنرهای ایرانیان در آن دوران نادیده انگاشت؛ نه‌تنها ادبیات که بسیاری از آداب و رسوم این دو فرهنگ در تقابل با هم از یکدیگر تأثیرات فراوانی پذیرفتند؛ در صنایع، کشاورزی، هنر و... ما این تأثیرات را بر دو طرف مشاهده می‌کنیم. از سوی دیگر، در ادامه و در داخل ایران نیز ما با ظهور و نفوذ «مانی» و اندیشه‌ها و تفکرات او در فرهنگ و ادبیات مواجه هستیم و تأثیری که او با اندیشه‌های خود بر فرهنگ و ادب پارسی برجای گذاشت. نکته مهم در اینجا که نباید آن را از نظر دور داشت، این است که ایران قبل از اسلام، امپراتوری عظیمی‌ را تشکیل می‌داد که قلمرو و وسعت آن تا دریاچه مدیترانه و از این‌سو تا دریاچه آرال و از سوی دیگر تا مرزهای هندوستان را دربر می‌گرفت. طبیعی است کشوری با این وسعت و اینکه هر منطقه از آن دارای زبان‌ها و گویش‌های مختص به خود است، از نظر تنوع فرهنگ و زبان دارای کثرت و گوناگونی فراوانی نیز باشد، اما آنچه مسلم است، تأثیر فرهنگ و همچنین نحله‌های مختلف؛ نه‌فقط بر ادبیات پارسی بلکه در سایر رشته‌های هنری در جامعه ایران باستان آن زمان بوده است که نباید این تأثیر شگرف را در فرهنگ و ادب پارسی نادیده انگاشت. هرچند در دوره‌های مختلف مانند هخامنشیان یا ساسانیان قبل از ظهور اسلام تأثیر فرهنگ‌ها بر یکدیگر، گاه زیاد و گاه اندک بوده، اما به هر حال تأثیر آن دو بر یکدیگر غیرقابل انکار است. ادبیات در ایران باستان به سه زبان پارتی، پارسی میانه و سغدی که از زبان‌های رایج پارسی در شمال شرقی ایران؛ یعنی در منطقه سمرقند و آمودریا بوده است که هنوز هم رگه‌هایی از این زبان در آن مناطق یافت می‌شود و مردمان این مناطق - مانند تاجیکستان اکنون- با این زبان که ریشه پارسی دارد با هم تکلم می‌کنند. نه‌تنها زبان بلکه خط نیز در ایران باستان بر اساس خط پهلوی، خط مانوی و خط سغدی تقسیم‌بندی می‌شود. یکی از تألیفات من، کتابی است تحت عنوان «از دهلی‌نو تا آتن کهن» که به همین موضوع اشاره دارد و تأثرات فراوانی که تمدن‌های مختلف در دوره‌های مختلف بر یکدیگر گذاشتند. در زمان ساسانیان سه گونه کلام موزون رواج داشته است؛ سرود، داستان و ترانه. سرود نوعی کلام موزون است؛ مانند «سرود خسروانی» که فقط مختص پادشاهان بود و در اعیاد و جشن‌ها مانند نوروز و فقط در مدح پادشاهان سروده می‌شد. داستان نیز نوعی کلام موزون بود؛ داستان‌هایی در مورد دلیران و دلاوران و شرح حال پهلوانان و مبارزه و نبردهایی که آنان انجام دادند که گاه به صورت تخیلی و افسانه‌وار برای سرگرم کردن مردم و پروراندن حس مبارزه و شور و شعف و ایجاد حس میهن‌پرستی در آنان سروده می‌شد. ترانه نیز مجموعه آهنگ‌های موزونی را شامل می‌شد که از روابط عاشقانه و دلدادگی بین عاشق و معشوق سخن می‌گفت که با رقص و پایکوبی سروده می‌شد.

به نظر شما، ظهور اسلام چه تأثیری بر زبان و فرهنگ پارسی برجای گذاشت؟

ورود اسلام به ایران سرآغاز فصل دوم تاریخ ادبیات ایران زمین را به خود اختصاص می‌دهد. دین اسلام نه فقط ادبیات بلکه کل ساختار گذشته در ایران باستان را تحت تأثیر خود قرار داد و آن را دگرگون ساخت. همانطور که می‌دانید، ساختار اجتماعی در ایران قبل از اسلام بر اساس طبقات مختلف تقسیم‌بندی می‌شد. این تقسیم‌بندی شامل «موبدان و کاهنان»، «ارتشیان یا همان نظامیان»، «مستخدمان یا همان دبیران ادارات» و در آخر «توده مردم شامل صنعتگران و کشاورزان و روستاییان» را شامل می‌شد. نکته دارای اهمیت این است که هر کس متعلق به طبقه خاص خود بود و نمی‌توانست از آن خارج شود؛ مگر در مواردی بسیار نادر و معدود؛ اما اصل، ماهیت و ذات دین اسلام که بر اساس برابری و مساوات استوار بود، هیچگونه فرق و تبعیضی را بر اساس ارزش‌ها و اولویت‌ها و یا دادن امتیازات خاص و ویژه‌ای به طبقه‌ای خاص نمی‌پذیرفت و همه مردم از هر طبقه از جامعه را در برخورداری از امتیازات یکسان به شمار می‌آورد. همین ویژگی‌ها بود که طبقات فرودست جامعه آن زمان را مجذوب خود ساخت. درهم شکستن طبقات بالای جامعه آن روز با شعار برابری و مساوات که در بطن دین اسلام نهفته بود، سبب شد تا دین اسلام جایگاه والایی در بین اقشار جامعه به دست آورد. هرچند اطلاعات ما در مورد ادبیات عرب قبل از اسلام اندک است، اما با ظهور اسلام و نظم و نثری و وزنی که در آیات قرآن و همچنین شیوایی و بلاغت در آن وجود دارد، فصل‌البابی شد تا شاعران عرب نیز دست به کار شوند؛ بنابراین ظهور اسلام نه‌فقط ایران بلکه کل شبه‌جزیره عرب و کشورهای اطراف آن را تحت تأثیر آموزه‌ها و آیین نوین خود قرار داد که روزبه‌روز نیز بر طرفداران آن افزوده می‌شد و مرزها را درمی‌نوردید و بر تعداد پیروان خود می‌افزود. این تأثیر در ادبیات ایران باستان به شدت احساس می‌شد؛ نه‌تنها در ادبیات بلکه سایر رشته‌های هنری مانند معماری، خوشنویسی و... در واقع می‌توان گفت ورود اسلام به ایران تغییرات فراوانی نه‌فقط در ادبیات بلکه سایر هنرها و حتی حسابات دیوان‌سالاری ایرانیان و نحوه شیوه زمامداری ایرانیان به وجود آورد. حقوق و دستورات و فرامینی که در قرآن در مورد روابط بین انسان‌ها حتی زن و شوهر وجود دارد، باعث شد تا قوانین سابق به کلی برداشته شود و قانون جدیدی بر اساس آموزه‌های قرآنی در کشور شکل گیرد. در این بین تأثیری که ادبیات عرب بر ادبیات پارسی از خود بر جای گذاشت بر کسی پوشیده نیست. حتی شاعران پارسی زبان نیز در سروده‌های خود از سبک‌های عربی بهره می‌بردند؛ مانند سبک عراقی، حجازی و... شکسته شدن آن نظامات طبقاتی، راه را برای ورود دیگر طبقات جامعه به فرهنگ و هنر جامعه آن دوران باز کرد و اینجا بود که ما در دوره‌های مختلف زمامداران بر ایران شاهد ظهور ادبا و همچنین شاعران مختلف در زبان و ادب پارسی هستیم؛ هرچند هر دوره‌ای با دوره دیگر متفاوت است، مانند دوره سامانیان با سلجوقیان و یا دوره غزنویان با آل‌بویه؛ اما آنچه در این بین از اهمیت بالایی برخوردار است، گشودن و باز شدن فضای بسته جامعه آن زمان بود؛ حال در دوره‌ای این تأثیر کم و در دوره‌ای دیگر بسیار زیاد بود. آنچه که می‌توان به آن استناد کرد این است که سرآغاز ادبیات بعد از اسلام از سده سوم به بعد کم‌کم در ایران شکل می‌گیرد. شاعرانی مانند ابواسحاق جویباری و ابوسلیک گرگانی و در سده چهارم نیز شاعرانی مانند رودکی و در سده پنجم خیام، باباطاهر، فردوسی و فرخی سیستانی و در سده ششم نیز عطار و نظامی‌گنجوی و سده هفتم سعدی، مولوی و سده هشتم حافظ، عبید زاکانی و خواجوی‌کرمانی و به همین ترتیب تا دوران معاصر، ادبا و شعرای مختلفی در عرصه ادب پارسی سروده‌ها و همچنین آثار فراوانی را از خود برجای گذاشته‌اند.

در دوران سیطره مغول بر ایران، شاعران و ادبا چه وضعیتی داشتند؟

در ابتدای تصرف و هجوم مغولان و تاخت‌وتاز آنان در فلات ایران، ما نشانه چندانی از ادبا و شعرا و آثار آنان در دست نداریم، اما در زمان تیموریان که حکومت مغولان با ثبات کامل برقرار شد، جامی ‌و بعد از آن عطاملک جوینی مؤلف «تاریخ جهانگشا» و بعد از آن نیز خواجه نصیرالدین طوسی نویسنده «اخلاق ناصری» و «اساس‌الاقتباس» یا سراج جوزانی مؤلف کتاب «طبقات ناصری» را می‌بینیم که در نوع خود تأثیر زیادی بر ادبیات آن زمان برجای گذاشتند. 

به نظر شما، کارگران در ایران باستان و بعد از آن یعنی ظهور اسلام، چه جایگاهی در اجتماع خود داشتند؟

اشاره کردیم که در ایران باستان، کارگران جزو اقشار پایین و فرودست جامعه آن زمان را تشکیل می‌دادند. در این بین، گروه‌ها و طبقات بالای دست آنان بسیار بود و آنان فقط به کار خود و دادن مالیات خراج و مالیات مشغول بودند و حق ارتقاء و راه یافتن به قشر و طبقه بالاتر از خود را نیز نداشتند. کارگران، دهقانان و کشاورزان؛ البته دقت داشته باشید کشاورز آن زمان به معنای امروزین و فردی نبود که بر روی زمین خود، کشت و محصولی را برداشت کند. اکثر کشاورزان آن دوران، کارگران و دهقانانی را تشکیل می‌دادند که بر روی زمین دیگران کار می‌کردند و خود مالک نبودند. البته در دوره‌های مختلف در ایران باستان، آنان در طبقه خود از برخی حقوق و مزایا نیز برخوردار بودند، اما حق خارج شدن از طبقه خود را نداشتند و الزاماً می‌بایست در طبقه خود کار و تلاش می‌کردند و در همان طبقه می‌ماندند. البته ما در ساخت ابنیه و آثار تاریخی برجای مانده از آن دوران و همچنین در کتیبه‌های برجای مانده از آن دوران به حقوق برابر کارگران و همین‌طور حق استراحت در زمان وقوع حادثه یا ایام بیماری برمی‌خوریم..این البته از مزایای آن دوران محسوب می‌شود و نوع نگرشی که در ادوار مختلف در مورد کارگران و نقش آنان وجود داشته است، اما همان‌طور که اشاره شد، ورود اسلام با تأکید بر حق برابری و مساوات، تمام آن ساختارها را در هم شکست و به نوعی باعث ایجاد تفکری جدید و انتظاراتی از سوی کارگران و کشاورزان از اربابان خود و در رأس آن حکومت شد. حق و حقوق و احترامی‌که دین اسلام برای کارگران قائل است و همچنین تأکیدات و سفارشاتی فراوانی که شخص پیامبر اکرم (ص) در مورد ادای حق و حقوق کارگر به صورت مکرر کرده‌اند و یا بوسه بر دستان پینه بسته و همین‌طور در اشارات آیات قرآن در مورد کسب رزق‌وروزی حلال و ارزش آن در نزد پرودگار و روایات و همچنین احادیث مختلف از امامان معصوم (ع) همه و همه باعث شد تا دیدگاه کلی نسبت به گذشته به این قشر دگرگون شود و تغییر یابد که البته این خود به نوعی امتیازی برای این قشر نسبت به قبل از اسلام و شرایطی که این قشر از جامعه در آن دوران داشتند، محسوب می‌شود.

به عنوان سؤال آخر، به نظر شما، نقش و جایگاه کارگران در ادبیات چگونه بود؟

در آن دوران، کارگران در ادبیات دارای نقش و جایگاه چندان و درخور تأملی نبودند، اما ناگفته نماند که می‌توان ردپایی از کارگران را در برخی شخصیت‌ها و همچنین اسطوره‌ها مشاهده کرد. به عنوان مثال، ما در شاهنامه با «کاوه آهنگر» برمی‌خوریم که علیه ظلم و جور دستگاه حاکم یعنی ضحاک، برآشفت و علمی ‌برافراشت با نام «درفش کاویانی» و دیگران را نیز به همراهی با خود فراخواند و شور و شوق میهن‌پرستی و مبارزه با ظلم و جور را در ایرانیان زنده کرد و همراه و در کنار فریدون باعث نابودی ضحاک گردید. کاوه که پیشه‌اش آهنگری بود و به همراه دو پسرش «قارن» و «قباد» به مبارزه با ظلم ضحاک برخاست. در دوران معاصر نیز ما در دوران انقلاب مشروطه برخی شاعران مانند عارف قزوینی و یا ملک‌الشعرا بهار را می‌بینیم که در مدح انقلابیونی که اکثر آنان از طبقه کارگر و فرودست جامعه خود بوده‌اند، اشعاری را سروده‌اند. همچنین در دوران معاصر و کنونی هستند شاعران فراوان و باذوقی که در مدح رزمندگان و انقلابیون و یا کارگران سروده‌های فراوان و در خوری دارند.  

اعظم زنگی - روزنامه نگار

کد خبر: 29021

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 1 + 15 =