بلوغ جنسی و پدیدار شدن نیازهای جنسی یکی از مهمترین تحولاتی است که نوجوان آن را حس میکند. آموزش مسایل جنسی از همان سالهای نخست کودکی و نوجوانی باید آغاز شود، زیرا افراد بزرگسال و اطرافیان این بچهها خواسته و یا ناخواسته و بهطور مستقیم و یا غیرمستقیم در حال اثرگذاری بر هویت جنسی نوجوانان هستند. بر اساس پژوهشهای انجام شده در ایران روابط جنسی کاهش سنی داشته و به ۱۴ سال رسیده است، طی مصاحبههای انجام شده با نوجوانان، علتِ داشتن روابط متعدد در پسران بیشتر دلایل جنسی و در دختران دلایل عاطفی دارد.
کاهش سن روابط جنسی در جامعه هم به لحاظ زیستشناختی هم به لحاظ جامعهشناسی آسیب محسوب میشود، از لحاظ زیستشناختی زمانی که سن روابط جنسی کاهش پیدا میکند، قوای جنسی در دورهجوانی و میانسالی تحلیل میرود، مساله دیگر در ایران، عدم اعتماد پسران به جنس مخالف خود و ترس از آبرو در دختران باعثِ پایین آمدن آمار ازدواج می شود.
فرهنگ و ذهنیت هر جامعه و حتی هر نسل متفاوت است، در گذشته این مسایل تابو بوده و ارزشهای خانواده این موضوع را نمیپذیرفت اما با گذر زمان و تغییر سبک زندگی و تحولات سریع ِجامعه نمیتوانیم خانواده یا نوجوانان را مقصر بدانیم چرا که فاصله دهه و سن والدین با فرزندان سه نسل محسوب میشود. نوع تربیت والدین امروزی با توجه به فردگرایی شدید، حاکمیت نفع شخصی و تغییر نگرشها نسبت به والدین گذشته تغییر کرده است در نتیجه نوجوانانی را با ذهنیتِ خود تحویل جامعه میدهند.
تغییر نوعِ تربیتِ امروزه والدین بیشترین نقش را در نوعِ جامعهپذیری و شکلگیری اعتقادات و ارزشهای نوجوانان به دنبال داشته است، از زمانی که والدین به دلایل مختلف وقت و زمانی برای تربیت فرزندان صرف نمی کنند در این وانفسا اینترنت، ماهواره و شبکههای اجتماعی به نوعی در جهت تغییر و بعضا نگرش کودکان نسبت به ارزشهای خانوادگی و تابوها وارد عمل شده اند.
اگرچه جامعه ایران در مقایسه با جوامع دیگر هنوز برخی ارزشهای خود را حفظ کرده است اما در حال حاضر به سرعت بسیاری از ارزشها در معرض خطر از بین رفتن قرار گرفته اند، عدم توجه به شرایطِ زمانه و محیط اجتماعی که از لحاظ شبکههای اجتماعی و نوع تربیت، نوجوانان را احاطه کرده است باعثِ سخت گذشتن بر جوانان شده است. در عین حال جامعه و خانواده ها توقع بالایی از کودکان دارند و به اشتباه فکر میکنند که نوجوانان همیشه در حال اشتباه کردن هستند و بزرگسالان همیشه رفتار صحیحی دارند بنابراین رفتارهای تند و حق به جانب این والدین باعث میشود فرزندان به افراد بیگانه و دوستان احساس نیاز کنند.
خانواده، دولت و آموزش و پرورش در شکلگیری روند صحیح تربیتی کودکان نقش اثرگذاری دارند و به نظر می رسد این نهادها در جامعهپذیر کردن و آموزش نوجوانان اهمال کردهاند طبیعتا دولت باید متناسب با تغییرات جامعه و تحولاتِ سنی افراد جامعه برای والدین برنامههای آموزشی داشته باشد تا آنها بتوانند تربیتِ صحیحی داشته باشند، در مدارس هم باید مهارتهای عاطفی، گفتوگو، مهر ورزیدن، شیوه حل مساله و غیره آموزش داده شود.
نظر شما